این چند وفت توسط خیلی از مامان‌های گهواره قضاوت شدم و انواع توهینارو شنیدم




بعد از چند وقت اومدم با گلایه و دردودل


یه مدتی بود همش از حال بدم میگفتم، اینکه خستم، با بچم بازی نمیتونم بکنم، یا اینکه طفل بیچاره من تو دستای من اسیر شده( اینا حرفایی بود ک میزدم و خیلی قضاوت شدم راجبش)
یکی اومد گفت دیگه بچه دار نشو، یکی تو اون اوج شلوغی ذهن و ناآرامی وجودم ک پناه آورده بودم به گهواره برگشت بهم گفت برو تیمارستان خودتو معرفی کن🙂❤️‍🩹


خیلی دلم شکست، ببینید بچه ها، ما اینجا میایم ک مرحمی روی زخم همدیگه باشیم، اگر بچمون تب میکنه اینجا میگیم چون به عنوان یک مادر قراره درک بشیم
شاید اگر به یک شخص بیرونی بگیم ک بچم تب داره بگه تب ک چیزی نیست خوب میشه، ولی شمایی ک بچه همسن و سال من دارین میدونین ک تب ینی سه چهار روز شب بیداری مادر
سه چهار روز دغدغه ک خدایی نکرده تبش بالا نره!


پس چرا وقتی یکی از درد و دل و سختی های مادر شدنش میگه زخم میزنین بهش؟

درواقع بعضیا میشن دایه مهربان‌تر از مادر.....
خلاصه
اومدم اینو بگم که عزیز من
اگر کسی داره میگه ک مادر بدیه، عملا این نیست ک مادر بدی باشه! کسی ک بده هیییییچ وقت اینو اعتراف نمیکنه!
کسی ک واقعا بده از کرده خودش پشیمون نمیشه!
کسی که واقعا بده تجربه تلخ و حس ناارامی رو تجربه نمیکنه



بیاین واقع بین باشیم، مادری ک دغدغه مهربون بودن داره و واقعا داره صدشو برای بچش میذاره به اشتباه خودش اعتراف میکنه.




پس ای اونایی ک به بقیه زخم زبون میزنین، یکم به خودتون نگاه کنین، هیچکس بی عیب نیست.

تصویر
۱۱ پاسخ

دقیقا اونایی که میان ایراد میگیرن خودشون به هیچ عنوان مادر خوبی نیستن یکی مثل شما بخاطر این که کم آوردی اومدی اینجا درد دل کردی که یه موقع خدای نکرده نخوای سرش داد بزنی یا هرچیز دیگه ای شما اصلا از قضاوت دیگران ناراحت نشو هیچکس به اندازه یه مادر بیشتر دلش برا بچش نمی سوزه اینا هم که میان این حرفارو میزنن جو میدن فقط خودشون خیلی بدتر هستن عزیزم

عزیزم راست میگی ولی وقتی خودت ،خودتو اینجا تخریب میکنی بقیه هم همون حرفو میزنن ،پس هیچ وقت هیچ جا خوتو و شخصیت خودتو تخریب نکن 💛

گهواره الان شده بیشتر خانم های عقیده‌ای شدن هر مشکلی دارن میان سر یک مامان خالی میکنن میرن زیاد به توهین های خانم های گهواره نکن اون ها دلشون از دست شوهرشون پره میاد سر یکی با توهین کردن خالی می کنن میرن

مادر شدن واقعا کار سختیه بلخره مام آدمیم یه روزایی از کوره امکان داره در برین و عصبانی بشیم و خیلی کارا رو انجام بدیم ک بعد خودمون پشیمون بشیم اما این دلیل بر این نیس که مادر بدی هستیم ب نظرم همه مادرا با تمام بد اخلاقیاشون تو جایگاه خودشون بهترینن
توم خودتو ناراحت نکن زندگی بالا پایین داره اگه قرار بود که همیشه عالی و خندون باشیم که پیغمبر میشدیم نه یه آدم عادی

افرین دقیقا همه ی ما توی خودمون یه چیزی کم داریم... چون به قول شما همه ی ما اینجا مادریم پس باید توقع درک کردن داشته باشم... نه عزیز من کسایی که در واقع توانایی نگه داشتن زبونشون رو ندارن یا نمیتونن یکم مثبت باشن مشکل دارن نه شمایی که میای از دغدغه ی مادرانت میگی🌷

عزیزم تو این برنامه همه جور آدم هست
هرکی هرچی دوست داشته باشه میگه
خیلیا پشت ی نقاب نقش بازی می‌کنن
مگه میشه مادر باشی و کم نیاورده باشی
کفر ک نیست آدم بعضی وقتا حوصله خودش هم نداره ناشکری نمیکنه
ب دل نگیر عزیزدلم 🫂

منم چند بار دلم گرفت ی چیزایی نوشتم همه بهم توهین کردن از ترس پاک میکردم واقعا هیچ هیچ کسو ندارم بگم حتی دلم گرفته ....

ای خواهرررر با بچع های الان مادر بودن خود بدبختی ..منکع اینقد ب سر و صوزتم زدم ک صورتم ورم کرده و سردرد شدم

متاسفم که دلت رو شکستن💔

عزیزمممم الهی که حال دلت و کوچولوت همیشه خوب باشه

میفهمم چی میگی عمیقأ 🥺
کاش مرهم باشیم نه زخم ...

سوال های مرتبط

مامان nila مامان nila ۲ سالگی
فوق العاده کفری و عصبیم
و شدیدا بی حوصله
درحدی ک میخوام دیوانه بشم
نیلا خانوم اصلا توی ترک پوشک همکاری نمیکنه نه جیششو میگه ن پیپیشو روی دستشویی فرنگیشم ک نمیشینه دیشب بعد دو هفته سخت تلاش کردن سر بزنگا گیرش اوردم روی دستشویی گذاششتمش پیپی کرد کلی از پیپیش ترسید حالا باز روی صندلیش نمیشنه خوراکیای مورد علاقشم گرفتم به عنوان تشویقی ولییییی هیچ فایده ای نداره
از اینور از صبح ک بیدار میشه بازش میزارم ک متوجه بشه دیگه قرار نیست پوشک بشه هعی دستویی میکنه تو خونه منم شمپو فرش یه دست تو خونه😭😭
حالا بیا به باباش بفهمون ک ای ادمبزاد این بچه هنوز اماده نیستتتتتتتت
ولی کو گوش شنوا فکر میکنه من دارم کاهلی میکنم یعنی داره از گوشام دود بلند میشه از اینور نیلا همکاری نمیکنه از اینور باباش منو تحت فشار گذاشته خستگی روحی و جسمی و نمیبینه زخم زبونم میزنه ک تو نمیتونی
حتی یک مادر یا خواهرم ندارم ک کمکم باشن کمک چیه حداقل راهنماییم کنن
حالا شما بگین چ راهی هست ک به دخترم بفهمونم قبل ابنکه جیشش بریزه باید به من بگه یا بره دستشویی
مامان مایسا مامان مایسا ۲ سالگی
یه وقتایی یه چیزایی از بعضی مامانا می بینم مغزم سوت می کشه
یه بنده خدایی دخترشو ۱۸ ماهگی از پوشک گرفت بهش گفتم زود نیست ؟ آماده است؟ گفت اره
تو جمع هم همیشه با افتخار می گفت ک اره من ۱۸ ماهگی گرفتم
چندوقت بعد گفت دخترم شب ادراری داره گفتم ساید بخاطر اینه ک زود اقدام کردی گفت نه چ ربطی داره (کلا از اوناست ک تِز دکترا میده)
یکمم بیخیال
چند وقت پیش خیلی اتفاقی از حرفاش متوجه شدم ک هنوز دخترشو شبا پوشک می کنه (بخاطر اینکه نمیتونه شب از خواب بیدار شه دخترشو ببره دستشویی)
دخترش ۴سالشه
و از اون بدتر دختر ۷سالشم شبا پوشک می کنه
دختر کوچیکش از یکسالگی هی عفونت ادراری می گیره
بهش گفتم شاید چون پوشکش می کنی علتش این باشه ک برگشت ادرار داره
در کمال تعجب گفت نه من از ۱۸ ماهگی پوشک نمی کنم 😶



مامانا
تا زمانی که بچتون آماده نیست عجله نکنید استرس ب خودتون و بچتون ندین لطفا
هر وقت خودشون آماده بودن از پوشک بگیرین
اینو اینجا گفتم شاید این تجربه ب درد کسی خورد
مامان هدیه مامان هدیه ۲ سالگی
سلام مامانا
می‌خوام تجربه از شیر گرفتنمو بگم شاید بدرد کسی بخوره
هدیه خیلی وقت بود ک شیر رو فقط دو وعده در روز اونم موقع خواب میخورد
من میخواستم یک سال و نه ماهگی بگیرم ولی تنبلی خودم، ترس از شیر گرفتن، این ک با شیر فقط می‌خوابید، و کلی بهونه دیگه داشتم ک نه زوده وایستا و ‌...
ی مامانی اینجا گفته بود اول ی سینه رو بگیر بعد اون یکی
منم اول ۲۳ ماهگی این کار رو شروع کردم یکی رو گرفتم کلا
هر وقت هم می‌پرسید میگفتم تموم شده شیرش و خب چون اون یکی هنوز بود مشکلی با این قضیه نداشت و زود قبول کرد
طبق این روش باید هفته بعد اون یکی سینه رو بگیری که من بازم تنبلی کردم و شد سه هفته بعدش.
ولی این مدت موقع خواب هم سعی کردم کمتر شیر بدم هم قصه میگفتم شاید در یک شب ده تا قصه مختلف رو مجبور میشدم بگم تا بدونه تا هر وقت ک نیاز داشته باشه کنارشم و اینو هم بین قصه ها بهش یادآوری میکردم ک من تا هر وقت بخوابی اینجام کنارتم
واسه گرفتن اون سینه دیگه، ی چسب زخم زدم بهش و ب دخترم گفتم خوردم زمین اوف شده آقای دکتر گفته فعلا چسب بزنیم
دختر من با دکتر میونه خوبی داره و خیلی راحت اینو هم قبول کرد
چند روز سراغ می می میگرفت همینو میگفتم و چسب رو بهش نشون میدادم و کنارش هم میگفتم شما دو ساله شدی دیگه بزرگ شدی باید شیر لیوانی بخوری ، این مدت هم شیر پاکتی کوچولوها و شیر لیوانی رو جایگزین کردم و خیلی خوشش اومد
بعد پنج روز دیگه حتی سراغ می می رو هم نگرفت
من خیلی خیلی از این پروسه میترسیدم ولی برای من خیلی راحت گذشت حتی بر عکس بعضی بچه ها ک شنیده بودم خلق و خوشون تغییر می‌کنه گریه میکنن و ... اصلا این برنامه ها رو نداشتیم انگار پذیرشش با این روش خیلی راحت شده بود
مامان اروین و دلوین مامان اروین و دلوین ۲ سالگی
چقدر بعضی وقتا فضای مجازی به آدم کمک می‌کنه مثل حال الان من ک دارم می‌ترکم و میتونم بیام اینجا بنویسم بدون اینکه کسی بعداً بزنه تو روم یا قضاوتم کنه چند وقتی هست که دوقلوها خیلی اذیتم میکنن بیشتر اروین اینطوریه اصلا به حرفم گوش نمیکنه لجباز شده بدقلق شده فقط جیغ می نه و گریه می‌کنه به هیچ وجه راضی نمیشه شوهرم ی ماهی هست ک بیکاره برای هشتم ۱۵۰ میلیون چک داریم ی دونه جوراب هم برای بچه ها نخریدم خدا شاهده انقد داغونم ک. حد نداره تو عمرم انقد داغون و دست خالی نبودم اینا حرفایی که نمیتونم ب هیشکی بگم امشب انقد از دست بچه ها گریه کردم ک حد نداره آخه من اولین باره مادر میشم بخدا نمی‌دونم باید در مقابل اینهمه لجبازی چیکار کنم از اون طرف مامان و بابام بهم میگن کم ظرفیت زود تا بچه ها اذیتت میکنن کم میاری ولی اینطوری نیس من شکستم زیر بار اینهمه سختی و فشار و قضاوت .
من نه دوستی دارم نه خواهر و برادر بزرگتری ک ب حرفام و دردام گوش کنه مرسی ازت مهربونم ک خوندی 🤍✌️