۱۱ پاسخ

منم تا ۱ سالگی رو پا میخوابندم سختم شده بود تا خوابش سنگین بشه بزارم زمین بعد دیگه میرفتم تو اتاق کنارش دراز میکشیدم براش لالایی میخوندم
تا بخوابه البته گریه داشت نق داشت روز اول بعد ۲ساعت خوابید
کم کم دیگه بردم رو تختش منم پایین تخت میخوابم خودش میخوابه

من بعضی وقتا اینقدر راش میبرم تا می‌خوابه
اما همسایمون پسرش همسن بچه های منه
هنوز تو گهواره می‌خوابه

تو هر چی بخوابه ب کسی چ آخه
ملت عادت کردن تو هر چیزی ک بهشون ربط نداره نظر بدن

پسر منم موثع خواب دادستان داشتیم من تو بغلم هی تکون میدادم به زور میخوابید کمرم خم شد
دیگه گذاشتم خودش تو رختخوابش بخوابه لامپو خاموش کردم هرچه قدر بازی و بدو بدو کرد خودمو به خواب زدم تا اومد و خوابید سرجاش

بعضیا فوضول زندگی مردمن منم برا بچم سشوار میزاشتم واق واق میکردن ک چرا میزاری بگو اخع گوخوری تو؟؟؟

من هنوز که هنوزه باید بگیرم رو دستام بچرخونمش و لالایی براش بخونم تا بخوابه هر کاری هم میکنم ترکش نمیکنه کلافم کرده دیگه از دست و کمر و پا افتادم

بچه ها باهم فرق دارن خوب بچه شما اینجوری میخوابه حالا سعی کن کم کم این عادتو بگیری ازش هرچند اذیت میشین

والا منم هنوز رو‌ پا میخوابونم

وای وای از این قضاوت هاااا .هر بچه ای یه جوره دیگ .حالا بچه شما تو گهواره میخوابه اخه چ عیبی داره

عزیزم چه دارویی آخه اصلا ناراحت نکن خودتو خوب بچت تو گهواره راحت می‌خوابه خوب بزار بخوابه اونی هم که مسخره کرده حتما درک و شعور نداره

یمدت عادتش بده رو پا بخوابون بزار رو زمین

سوال های مرتبط

مامان تربچه مامان تربچه ۲ سالگی
خونه مامانم بودم ،خواهرمم بود با بچش،بچه اون ۴سالشه ،یه دو دیقه نگاهم از بچم رفت دیدم با ابپاش اب ریخته تو دوتا گوش بچم سریع با گوشپاک کن و دستمال پاک کردم گوش بچمو،بچم گریه میکرد دستمال رو رو گوش بچه اجیم گزاشتم و به بچم گفتم ببین گوش مهرادم پاک کردم که بچه اروم بشه ،مهراد بچا اجیم شروع کرد گریه کردن ،اجیم تو جمع که خاله ها و خواهرا بودن یه دفعه با اخم گفت چیکار کردی بچه منوووو ،گفتم کاری نکردم فقط دستمال رو دو طرف گوشش گذاشتم و به بچم گفتم ببین گوش اونم پاک کردم که آروم شد بچه ، خیلی ناراحت شدم از برخودش تو جمع ،دلم شکست یهو ،سریع لباس پوشیدم زنگ زدم تاکسی اومدم خونه ، هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی به خاطر بچه با من اینجوری حرف بزنه تو جمع،اصلا دلم نمیخاد مادرا خودشونو دخالت بدن تو بحث و دعوای بچه ها، ولی من فقط خواستم بچه اروم بشه فقط دستمال گذاشتم دو طرف گوش اون و گفتم مامان ببین گوش اونم پاک کردم ، تبه نظرتون کار من اشتباه بوده یا کار اون ؟؟ من باید چیکار میکردم؟ میخاستم بغضم نشکنه که سریع اومدم خونمون ،اومدم اینجا یه دل سیر گریه کردم ،شوهرمم امشب شیفت تا فردا صبحه،من تازه رفته بودم بمونم امشبو
مامان شکلات🍫 مامان شکلات🍫 ۲ سالگی
این چند وفت توسط خیلی از مامان‌های گهواره قضاوت شدم و انواع توهینارو شنیدم




بعد از چند وقت اومدم با گلایه و دردودل


یه مدتی بود همش از حال بدم میگفتم، اینکه خستم، با بچم بازی نمیتونم بکنم، یا اینکه طفل بیچاره من تو دستای من اسیر شده( اینا حرفایی بود ک میزدم و خیلی قضاوت شدم راجبش)
یکی اومد گفت دیگه بچه دار نشو، یکی تو اون اوج شلوغی ذهن و ناآرامی وجودم ک پناه آورده بودم به گهواره برگشت بهم گفت برو تیمارستان خودتو معرفی کن🙂❤️‍🩹


خیلی دلم شکست، ببینید بچه ها، ما اینجا میایم ک مرحمی روی زخم همدیگه باشیم، اگر بچمون تب میکنه اینجا میگیم چون به عنوان یک مادر قراره درک بشیم
شاید اگر به یک شخص بیرونی بگیم ک بچم تب داره بگه تب ک چیزی نیست خوب میشه، ولی شمایی ک بچه همسن و سال من دارین میدونین ک تب ینی سه چهار روز شب بیداری مادر
سه چهار روز دغدغه ک خدایی نکرده تبش بالا نره!


پس چرا وقتی یکی از درد و دل و سختی های مادر شدنش میگه زخم میزنین بهش؟

درواقع بعضیا میشن دایه مهربان‌تر از مادر.....
خلاصه
اومدم اینو بگم که عزیز من
اگر کسی داره میگه ک مادر بدیه، عملا این نیست ک مادر بدی باشه! کسی ک بده هیییییچ وقت اینو اعتراف نمیکنه!
کسی ک واقعا بده از کرده خودش پشیمون نمیشه!
کسی که واقعا بده تجربه تلخ و حس ناارامی رو تجربه نمیکنه



بیاین واقع بین باشیم، مادری ک دغدغه مهربون بودن داره و واقعا داره صدشو برای بچش میذاره به اشتباه خودش اعتراف میکنه.




پس ای اونایی ک به بقیه زخم زبون میزنین، یکم به خودتون نگاه کنین، هیچکس بی عیب نیست.