۲۳ پاسخ

از ته دلم برات از خدا میخوام سالی دیگه این موقع بیای از دغدغه های بچه داری بگی بهمون خوشگلم❤️

انشاالله خدا دلت را شاد کنه و دامنت را سبز کنه

خدابزرگه عزیزم ناامیدنباش

سلام عزیزم دارابی هستی؟

ناراحت نباش گلم خدا بزرگه یه همسایه داشتیم دقیقا ۹ ماه بارداری صبر کرد یه هفته مونده بود بچه به دنیا بیاد تو شکمش بچش قلبش ایست کرد اینقدر سختشون بود که خدا نصیب هیشکه نکنه همه چی اماده کرده بودن گهواره و تخت و لباس و همه چی الان بعد همون بچه خدا دوتا بهش داد یه پسر داره و یه دختر انشالله که تو هم این ماه باردار بشی و بیای برامون پیام بدی که تست زدی مثبت شده

عزیزم خیلی سخته بخدا خودمم سه تا سقط داشتم تاحالا یکی ماه رمضون بود الا دوباره حامله شدم که نمیخاستم اما خدا خاست و بهم داد خیلی استرسشو دارم دلهره دارم خیلی

الهی به حق فاطمه زهرا س و اولاد زهرا خیلی زود دوقلو باردار بشی و حال دلت خوب بشه انشاءالله قشنگم 🤲

آخ چقدر درکت میکنم 😭😭😭

ان شالله که به همین زودیا دامنت سبز بشه گلم جاش برات سبز بشه 🌱🤲🫃

😭😭😭
۱۶ روزه ک سقط کردم
هنوز نمیتونم باور کنم
هنوز دنبال لباسم براش
بمیرم برات مامان😭😭

با پوست و استخونم دردت رو درک میکنم 😔😔😔😔

این روزام میگذره تحمل کن
خدا بزرگه عزیزم
انشالله جبران می‌کنه برات

خیلی قشنگ بود واقعا بغضیم کردی :(

درکت میکنم عزیزم چون خودم دوتا سقط داستم، باکلی خوشحالی همه چیز مثبت بشه کلی ذوق کنی ولی اخرش میزنه دقیق وسط قلبت که میگی خدایا چرا بامن اینکار راکردی بخدا من توی سقط دومی داشتم میمردم ازناراحتی ولی بعد دوماه خودمو دیگه جمع کردم و به زندگیم دارم ادامه میدم وامید دارم بخدا روزی مارا هم خوشحال میکنه وماهم مامان میشیم😥😥😥😥😥😥

عزیزم منم ۸ماه پیش سقط داشتم خیلی ازلحاظ روحی داغون شدم خیلی حالم بدبود
الان خداروشکردوباره باردارشدم
به خودت استراحت بده بدنتوتقویت کن به رحمت استراحت بده ان شاءالله چندماه دیگه باردارمیشی

غم انگیز ترین عکسی بود ک دیدم داغ دلمو تازه تر کردی 😔

منم یادش میفتم هنوزم ناراحت میشم

😭💔😭💔😔

🥲🥲🥲

عزیزم عکس چقدرغم انگیزبود🥺🥺🥺🥺

🥲ان شاالله به وقتش خدا بهمون نی نی سالم میده

عزیز دلم😢💚

ب زودی جاش سبز بشه ب امید خدا

سوال های مرتبط

پناه پناه قصد بارداری
هنوز مادر نشدم.، اما میدانم که خیلی دلم برای کودک نداشته ام تنگ شد
دلم لک زده برای کودکی که جای خالی اش تنها دغدغه زندگی ام شده.و
این روزها تنها خدا می داند و می بیند که مادرانگی هایم را چگونه در تنهایی و خلوتم بروز می دهم.
با کودک نداشته ام راه می روم و حرف می زنم و مدام زیرلب می گویم کی از پیش خدا می آیی؟ ملاقاتت باخدا تمام نشد!
آه نمی دانی اینجا برای نداشتنت هزار راه نرفته را رفتم ولی نشد.
می دانی فرزندم تا پای جان هم برای داشتن ات میروم
تمام گفته ها و ناگفته ها را تحمل کردم تا روزی تورا در آغوش بگیرم.ولی نشده
روز های مادر ک همه ب مادرشان هدیه میدادن، اما من از تو می خواستم خودت را به من هدیه کنی، اما نشد
کاش می امدی چون دیگر طاقت نگاه های سنگین دیگران را ندارم
کاش می امدی و در مقابل دیدگان پدرت سرافرازم کنی
راستش را بخواهی از روی پدرت هم خجالت می کشم.ک انقدر بهش امید دادم
ولی نیامدی و مادر نشدم.
اما هیچ کس نمی داند حس مادرانگی از تمنای وجودم لبریز شده.
هیچ کس نمی داند درونم داغ نداشتنت مثل کوه آتشفشان در حال انفجار است.
فرزند عزیزم، اینجا برای داشتنت دست به هر کاری زدم، هزار درد را تحمل کردم.اما نشد
انصاف نبود کسی را که برایت این همه بی تابی می کرد را بیشتر از این چشم انتظار بگذاری.
من خودم را همین حالا مادر می دانم به خاطر حسی که برای داشتنت از وجودم لبریز شده، به خاطر تمام سختی هایی که برای داشتنت از یک مادر واقعی بیش تر کشیدم، بی منت!!!
اما هیچکس مرا مادر خطاب نمی کند،
می دانی تا تو را نداشته باشم هیچکس مرا مادر به حساب نمی آورد.
عزیزترین آرزوی محالم😢😢.خدایا دلم هر روز شکسته تر میشه صدای دردام گریه هام ب گوشت میرسه؟!
هانیــه✨ هانیــه✨ قصد بارداری
۳۰ روزه که ندارمت…🖤ب
فدای جانت جانِ مادر… میدانی تصمیم دارم به دنیا آمدی یا حتی در دلم جوانه زدی کلبه دلم را گلستان کردی چه صدایت کنم؟ جان مادر
البته خیلی وقت است دوست دارم تو را جان صدا کنم راستی مادر، جایت خوب است؟ دلت برای نوازش های مادرانه ام تنگ نیست که نیامدی جانِ مادر؟
جانه جانه جانم چه لذت بخش است وقتی حس کنم دوباره هستی و دست روی شکمم بزارم و بگویم جان مادر عشق مادر، خانم ام سوت و کور است نمیایی؟
فرشته مادر خدا در نزدیکی توست؟ اگه دیدی یا صدایی از او شنیدی یا آن حوالی بوی خدا را حس کردی بگو مادرم منتظر من است اجازه بگیر و بیا به درونم تا از درونم تا وجودم و قلبم و زندگیم آشیانه بسازم برایت. جان مادر پیشانی ات را بوسیدن آرزویم شده وقتی که بدنت بوی شیر بدهد و لباس نوزادی بر تن داشته باشی، آخ، که چه لذتی دارد وقتی برای اولین بار ببوسمت و بگویم خدایا شکر که جان دوباره دادی به وجودم آخ که قلبم تیر میکشد به آن لحظه فکر میکنم تنم میلرزد. من دوستت دارم حتی الان که ندارمت، من عاشقت هستم مرا رها نکن ، از این گریه های شبانه خسته شدم دیگر توانی برایم نمانده تورا میخواهم جان مادر…😭
مامان ایلا مامان ایلا هفته چهارم بارداری
دلم می خواهد یک دختر داشته باشم.❣دختری با موهای بلند مشکی و چشم های درشت خندان. اسمش را بگذارم "گیسو" و هر وقت دلم آشوب بود بنشانمش روی زانوانم و گیسهایش را ببافم تا قلبم آرام بگیرد.حالا که فکرش را میکنم دلم میخواهد "باران" هم داشته باشم. دختری لاغر و قد بلند که با صدایی مخملی برایم شعر بخواند. یک دختر تپل و مهربان با گونه های سرخ و گرد هم میخواهم. اسمش را بگذارم "آلما" و موهایش را با شامپوی سیب بشویم تا حسودی موهای طلایی خواهرش "گندم" را نکند. آدم برای دختری با موهای طلایی جز گندم چه اسمی می تواند بگذارد. معلوم است، "خورشید"! اصلا خورشید باید اولین دخترم باشد و هر صبح که چشمهایش را باز می کند ببیند خواهرش "شبنم" زودتر از او سماور را روشن کرده، "شادی" را بیدار کرده و به "نسترن" رسیده. دلم میخواهد در حیاط خانه م "ترانه" بخواند و "بهار" برقصد. "نگار"م خودش را لوس کند و من به هیچ کدام نگویم که روز تولد خواهرشان "الهه" مجذوب چشم هایش شده م. دلم چقدر دختر می خواهد. روزهایم بی "سحر"، شبهایم بی "مهتاب"، آسمانم بی "ستاره" و زندگی بدون "افسانه" ممکن نیست. تازه یک "ساقی" هم میخواهم تا سرم را گرم کند و "همدم" تا درد دل هایم را برایش بگویم. "رویا" می خواهم تا انگیزه زندگیم باشد و "آرزو" که دلیل نفس کشیدنم. دلم میخواهد یک دختر داشته باشم. دختری که خودم را توی چشمهایش و آرزوهایم را روی پیشانیش ببینم. هیچ اسمی توصیفش نکند. همه چیز باشد و هیچ نباشد. از هر قیدی آزاد باشد و در هیچ ظرفی جا نشود. رهای رها باشد! آری، انگار دلم می خواهد دخترم "رها" باشد