۱۳ پاسخ

پسر منم فقط شیر حودمو میخوره شیر شبشم نتونسم قط کنم شبا چن بار شیر میخاد صب هم زود بیدار میشه از قبل عید تالا منم درست نخابیدم سر این زود بیدار شدنش ولی خب بازم تصمیم ندارم شیرشو قط کنم تا دوسال دیگ مجبورم تحمل کنم

عزیزم دخترت شیر خشک میخوره؟

پسرمنم همینطوریه بهش تو شیشه آب میدم تازگیا ول میکنه سینه رو

زا صبر زرد گرفتم تایپیکام هست

عزیزم به مناسبت روز دختر برای دخترا ادیت رایگان میزنم دوس داشتی یه سر به تاپیکام بزن متوجه میشی 🌷

دقیقا منم همینم کسی هم درکم نمیکنه دارم از بی خوابی روانی میشم اونقدر سینم کرده دهنش زخم شده ب هیچ وجه آروم نمیشه تا سینم نره دهنش

عزیز خب از شیر که نمیتونی بگیری چه شیری میخوای بهش بدی

سلام من

تو منی
منم دقیقا همینطور
...
تو پیش شوهرت میخوابی؟

پسرمنم همینه ولی من دلم نمیاد باید صبر وتحمل کنیم دیگه خواهر بهشت الکی زیر پای مادر نیست که😂😂

توی گوگل بزن مامی دکتر
بعد داخلش دوره رایان قطع شیر شب داره
فایل دانلود کن

منم همینم واقعان کلافه شدم نه روز خواب دارم نه شب

صبر زرد زدم من

خیلی راحت
از الان شیر شب رو قطع کن گلم
خوب اینطوری چطور میخوابی تا صبح؟؟؟
تحمل کن ۲هفته نهایت از سرش میفته یه لباسی بپنش نتونه بده بالا
روز هم بذارش تو تاب ریلکسی بخوابه

سوال های مرتبط

مامان 💞Alisan💞 مامان 💞Alisan💞 ۱۲ ماهگی
#شیر شب وابستگی شدید جیغ نق گریه
هیشکی درد منو نمیدونه علیسان از بد تولد دوساعت یه بار برا شیر پا میشد جوری بود شب تا صبح من ۶ یا ۷ بار پا میشدم و ساعت ۴ صبح پی پی میکرد به مدت ۳ ماه از ۶ ماهگی وابستگی انقدر زیاده که فقط باید بچسبه به من .بغل کردنش یه طرف نق زدن یه بندش یه طرف فقط خوابه صدا نداره من که عاشق آهنگ گوش کردن بودم حالم از اهنگ بهم میخوره فقط میخوام سکوت باشه بعضی وقتا میشینم گریه میکنم گفتن تحمل کن یکسالش بشه میره برا خودش بازی میکنه بزار چار دست و پا بره بزار فلان بشه و ... نشد که نشد الان به وقت یکسالگی شبا ۵ دفعه بیدار میشه ۳ بار شیر ۱ بار آب یه بار پستونک یعنی خسته ترینم بعضی شبا اصلا دلم نمیخواد بخوابم غذا اصلا از دستش نمبتونیم بخوریم انقدر میاد سفره رو میکشه و بهم میریزه نمیتونیم یه لقمه بخوریم یکساله با شوهرم یه جا نمیخوابم توی صندلی غذا نمیشینه توی روروئک نمیشینه شبا یه جوری گریه میکنه بیدار میشه برا شیر با پستونک یا آب که خوابم که میپره هیچ سردرد میشم و فقط میخوام زار بزنم خلاصه بگم جونم بزاش میره ولی دیگه حالم بهم میخوره از زندگی دیروز رفتیم بیرون یعنی تو رستوران بچه های هم سنش بودن و توی آلاچیق نشسته بودن مثل ما یا داشتن به راحتی غذا میخوردن کنار خانواده هاشون یا با وسایلشون بازی میکردن علبسان سفره رو میکند نونا رو پرت میکرد غذا رو تف میکرد دستمال کاغذیا رو پاره مسکرد میذاشت دهنش سوییچ ماشینو انقدر زد تو شیشه آلاچیق مسئوله اومد شاکی شد منوی رستورانو داشت پاره میکرد یعنی حالم بهم خورد از بیرون رفتن برگشتنشم انقدر تا خونه غر زد تو ماشین انقر شعر خوندم انقدر باش بازی کردم تا رسیدیم خونه دیگه روی گریه نداشتم وافعا دیگه بریدم و خستم