مامانا راهنمایی کنید



من طبقع بالایی خونه مادر شوهرمم
پنچشنبه ها شام مهمون اونایم ک خواهر شوهرمم میاد

بعد من سلام میدم ج میدن هیچ وقت منم نمیحرفونن انگار من نیستم

نرم شوهرم میگه تو نمیری بری اونا باهات میحرفن

موندم چیکار کنم

دختر خواهر شوهرم پنچ ماه از بچه های من بزرگتره
بچه ها اونو زدنی خواهر شوهرم کم میمونن بکشه مارو
یکم پیش بچه اش بچع هامو زد گفتم نفس نزن بر خورد بهش

به نظرم اصلا نرو به شوهرتم توجه نکن بگو من تنها راحت ترم

نمیدونم والله دلیل نداره هر هفته بری. به همسرت بگو قرار نیست هر هفته هر هفته من بیام با بچه ها.

من مادرشوهرم وپدرشوهرم خداییش بچم میگیرن الانم حاملم دست به هیچی نمیزنم فهمیدن من نمیتونم کاری کنم ،دوتا بچه پشت هم ،برن خداروهم شکر کنن نوه دارن ،من ایقد قهرکردم نرفتم با اقام دعوا کردیم فهمیدن منم مهمم،البت تو اقات پشتت نیس خیلی گنا داری

من هم سن باشن هیچی بزرگتر باشه میزنم رو دستش،بچم از سرراه نیاوردم کلی درد کشیدم،درک قهر کنن ،تو زودتر قهر کن،ایقد نرووو که بفهمن مهمی،به شوهرتم بگو بچهامن ،عه ،حرف نزنی میخورنت ،ایقد مظلوم نباش

دقیقا هم همین دلیل رو بیار که بابت بچه ها و ظرف شستن داره کدورت پیش میاد بهتره خودمون جلوشو بگیریم تا بچه ها بزرگ بشن. با زبون بگو. راضی بشه

یه روز جدا برید. مثلا جمعه .

نرو خب عزیزم دیر ب دیر برو

بزار بهش بر بخوره بگو اونا بچن همدیگ رو میزنن تو چرا حرص میخوری بزار اصلا قهر کنه جوابشونو بده
بگو بچه هارونگه دارین ظرفارو بشورم یا بگو نمیزارن من بشورم بیام خودتو بزن ب اون راه🙁

بچه های خودت وقتی میزنه اونا رو چیزی
میگی ب پسرات؟

بعد بچه های من اویزون منن بلند شم بخوام حتی ظرف بشورم خونه اونا گریه میکنن بغل میخوان اینام سر این قهر میکنن با من