پسرم امروز خیییلی بیقرار بود مخصوصا از بعد ظهر، اصلاااا آروم نمیگرفت از لحظه ای بیدار شد همش چسبید بهم ک بغلش کنم بغل میکردم بازم آروم نداشت،بردمش خونه مادرشوهرم، بازم آروم نداشت، ناچار براش آهنگ و کلیپ گذاشتم آروم میشد همینکه تموم میشد دوباره گریه، حتی همینجوری شیرش دادم چشمش ب گوشی بود فقط تا شیر خورد یکم
ساعت ۱۰ اینا خسته شد خوابوندمش، رفتم پایین یکم قلیون بکشم، گفتم انقد خسته هست لابد دوساعت تخت بخوابه...ولی بازم هر ده دقیقه میومدم سر میزدم، دفعه سوم ک اومد تا درو باز کردم صدا گریه شو شنیدم، راستش اصلاً اولش نفهمیدم صدای گریه هست فک کنم انقد گریه کرده بود صداش عوض شده بود بدو بدو رفتم دیدم از گهواره خودشو آویزون کرده زور میزنه بیاد بیرون و گریه می‌کنه دردش ب جونم بغلش کردم آروم شد ولی هنوز هق هق میکرد بعدم شیردادم خوابید، الهی بمیرم برا هق هق و دل دل کردنش🥺
هنوز حالم خوب نیست انقد قلبم سنگین و ناراحت شدههه که. دیگه من بجای اون،چسبیدم بهش و نمیتونم از کنارش برم
وای چه غلطی کردم تنهاش گذاشتم😞 الهی بمیرمممم نمی‌دونم طفلکم چقد و چند دقیقه گریه می‌کرده😭😭😭

۵ پاسخ

عزیزم اگر شیر خودت میدی سعی کن تو دوران شیردهی قلیون نکشی
خواهرانه دارم بهت میگم برای نوزادت خیلی ضرر داره

الهیییی بگردمممم میفهمم چی کشیدی.
دست تنها بچه بزرگ کردن خیلی سخته .
اشکالی نداره . به خیر گذشت .
دیشب که مهمون داشتی ،بعدش که رفتن . پاشدی اسفند دود کنی واسه پسرت؟ صدقه گزاشتی کنار ؟ یه تخم مرغ بزار تو کیسه فریزر . گره بزن سفت . بزار لای یه تیکه از لباس شهریار .بهش آیت الکرسی و چهار قل بخون .بزن کنارش رو زمین تا بشکنه . بعدشم بنداز آب روون بره. نندازی سطل آشغال .

الهی عزیزم
اگه میتونی پیجر براش بگیر
اینجوری خیال خودتم راحت میشه

سلام عزیزم
اشکال ندارع گلم اتفاقه پیش اومده دیگ انق خودتو اذیت نکن
فق سعی کن ع این ب بعد تنهاش نذاری،بچع هامون عجیب غریبن والا،وقتی فک میکنی خوابش پنج دقیقه باشه،میبینی دوساعت می‌خوابه وقتی هم میگی ع خستگی الان بیهوش میشه با چرت پنج دقیقه ای سرحال میشه و آماده ی شیطونی🤭

ای جونممم
چی کشیدی با دیدن و شنیدن این صحنه و صداش 😔

خوب نوبتی برید، یکی بیاد بالا پیش نی‌نی
یکی‌ام اون پایین 😁

سوال های مرتبط

مامان ننه نقلی مامان ننه نقلی ۱۲ ماهگی
خانوما🥺💔
یچیزی شد الان دلم خیلی شکست
خیلی عجیب بود برام
ساعت ۱ ونیم بچه رو خوابوندم رفتم حموم خیلی کار داشتم
ساعت ۲ ونیم بچه بیدار شد شوهرمم بود پیش
۱۰ دقیقه بعد من اومدم بیرون
بچه رو اوردم رو تخت پیش‌خودم نشوندم لباسامو پوشیدم
بچه ها نشسته بود بازی میکرد باهاش بازیم میکردم غش غش میخندید شوهرمم رفت بیرون کار داشت
بعد اومدم میوه برداشتم نشستیم رو زمین که بخوریم، به پخته بودم میخواستم به بچه بدم
دوتا قاشق خورد دیم با یه حالت عجیبی نگام میکنه
لبخند زدم گفتم جون مامانی بخور عشقم
یهو چنانی زد زیر گریه هق هق چع گریه ای
یکساعت همینجوری گریه کرد، دقیقا گریه ای که هر وقت میترسه میکنه
هررررررررررر کاری کردم اروم نشد
مگه میشه از من بترسه🥺ینی چی دیده
یک گوشی میدادم دستش اروم میشد ولی یواش هق هق میکرد بعد دوباره منو نگاه میکرد دوباره میزد زیر گریه
هزاربار اینجوری شد
ینی چی دیده بچه🥺
هلاک شد، یکساعت همینجوری گریه کرد
اینقد ایت الکرسی خوندمو اسپند دود کردم الان یکم بهتره
کسی تاحالا پیش اومده براش همچین چیزی؟؟؟؟؟؟؟