۱۶ پاسخ

اره بابا دیگه بزرگ شدن من پسر دومم که تقریبا یه سالشه هم دادم ببره ،بشین یکم نفس بکش پاتو بنداز رو پات

اینجوری خودت و بچه رو داغون میکنی خدایی... من خودم خیلی زیاد حساسم اما واسه سالم غذا خوردنش،واسه میکروب،مریضی و بچه های اطرافش... اما اینکه نذارم با باباش بره یا بستنی ندم و از چیزای دیگه منعش کنم نه.... لطفا پیج های مربوط به فرزند پروری رو دنبال کنید خیلی به بچه سخت نگیرید

دخترم من که عاشق اینه باباباش بیرون بره معمولاجایی مناسبش باشه میبرش ولی خیلی هواشوداره وسواس ترمنه که مریض نشه

شما خدایی خیلی داری به بچه سخت میگیری!! بچه ها چه دختر چه پسر عشقشون باباشون که باهاش برن بیرون ،، من خودمم خیلی حساسم اما اینجوری نمیکنم دیگه! شما ببخشید فک کنم وسواس دارین رو بچه تون،، تاپیک قبلی تون رو هم دیدم میگید بستنی نمی‌دید بچه! گناه داره.... بذار بچگی کنه.. من خودم هرروز بستنی نمیدم هفته ای یکی دوتا میدم

واقعا تو ۴ سالگی نگرانی ،که باباباش رفته بیرون ؟

خیلی خیلی موافقم اگه وقت کنه با کمال میل دوتاشونم میفرستم بیرون😂

اگه ببره که خیلی خوبه مهم اینه که جایی تنهایی نمی بره 😂😂😂درضمن باباشونه دیگه اونا هم به اندازه ی ما مواظب بچه هاشون هستن

آره عزیزم چرا نفرستم اونم باباش مواظبشه

من دخترم اکثرا با باباش میره بیرون چون بهتراز من نگهداری میکنه خیالم راحته🤣

بفرستش بره غریبه که نیست

من پسرم باباباش میرن ارایشگاه.گاهی میرن خونه ی مامانم ۱ساعتی.یاباماشین میرن مثلاً باباموازسرکارمیارن دورمیزنند.

اره من پسرمو از ۶ ۷ ماهگیش شوهرم میبرد بیرون منم ی استراحتی میکردم

اره میفرستم

خودتم میرفتی

بله میزارم، ولی خیالم راحت نیست

سلام وابستگی بدی دارید خواهر بچه من از 7روز 5روزش با پدرش از بس حوصلم سر میره میخام برای دومی اقدام کنم

سوال های مرتبط

مامان بهراد و برسا مامان بهراد و برسا ۴ سالگی
مامانا تو رو خدا بیایید خواهرانه و منطقی منو
راهنمایی کنید.
شاید از نظر خیلی ها موضوع  پیش پا افتاده باشه ولی تحملش برای من سخته
ما ۴ ماهه اومدیم توی خونه جدید اینجا بچه ها از صبح میان توی حیاط ساختمان بازی تا شب دنبال بچه منم میان که بره باهاشون بازی گاهی اوقات حتی واسه ناهار یت شامم به زور میاد توی خونه.
از طرفی بچه ها با دست فوش های بد میدن که متاسفانه پسرم منم میاد خونه میگه فلانی این کارو کرد.
چند روز پیش هم یکی از بچه ها جای خصوصی شو نشون داده بود.
امروز پسرمو صدا کردن که بره بازی من دیدم صدای بچه ها نمیاد بلافاصله پشت سرش رفتم پایین دیدم بچه ها دارن آروم صحبت میکنن پسرمو آوردم بالا و در رو قفل کردم الان که از پسرم پرسیدم چیکار میکردن گفت جای خصوصی شونو نشون میدادن.
من زیاد نمیزارم پسرم بره بیرون.
عصر همه خانما پایین بودن بهم گفتن نمیزاری پسرت بیاد بیرون منم گفتم بچه ها بی ادبن  خوشم نمیاد یاد بگیره یکیشون گفت منم بچه اولمو خوب تربیت کردم ولی سر دومی بیخیال هرکار میخواد بکنه آخرش یاد میگیره (این خانم مدیر مدرسه هم هست) یکیشون گفت بچه اوله حساسی واسه دومی خوب میشی.
ولی من ده تا بچه هم داشته باشم نمیتونم نسبت به تربیتش بی تفاوت باشم.
این مدت هم پسرمو چندتا کلاس ثبت نام کردم. عصرها هم شوهرم بره بیرون  ماهم باهاش میریم  که پسرم نخواد بره توی حیاط.
وقتایی هم که میره یا دنبالش میرم یا از بالا نگاهش میکنم.
ولی کم آوردم نمیتونیم جابه جا بشیم چون سر همین خونه کلی بدهی داریم.
دیگه نمیتونم زیاد برم از خونه بیرون با بچه کوچیک سخته برام.
خسته شدم
مامان فنقلی مامان فنقلی ۴ سالگی
خانوما ببینین حرف من اشتباهه یا نه

طبقه ما ۸ واحده بعد هرکسی درو باز میکنه سریع پسرم میره درو باز می کنه ببینه کیه البته باباش اجازه داده اولین بار پرسید باباش گفت برو من اجازه ندادم بعد دیه گوش نمیکرد می گفت بابا اجازه میده من کلا اجازه نمیدم یه مدت یاد گرفته بود به باباش می گفت برم دمپاییمو بزارم جا کفشی یا دوچرخمو ببینم که بتونه بره
امشبم رفت میگم چرا بهش میگی برو بده هرکسی اومد سریع ببینه کیه فضول میشه میگه اشکال نداره بهتر از دروغگو بشه
من یک بار نشستم برای بچه توصیح دادم که اگر در خونه مارو زدن درو باز کن در بقیه صدا شنیدی نباید بریم دم در یا الکی رفتن بیرون بهانه چیز دیگه نباید بری دم در
یکیم غذا رو با دست میخوره پسرم مثلا ماکارونی فرمی با دست جدا میکنه میخوره بازم باباش بهش گفته میگه اشکال نداره با دست بخور
وقتایی نیست حرف گوش نیده وقتایی هست پسرم میگه من حرف بابارو گوش میدم میگم بد تو این سن با دست بخدره جدا کنه
دیگه معمولا جلو همسرم چیزی نمیگم فک کنم پسرمم فهمیده جلو اون حرف منو گوش نمیده