سلام خانما یه چیزی .امروز بچم اسهال بود و چهاربار بالا آورد ساعت هشت همسرم اومد رفتیم دکتر پسر نبود رفتم داروخونه سر کوچه مون بعد از اینکه وارد داروخونه شدم دکتر داشت داشتم میگفتم بچم چهار بار بالا اورده با دکتر حرف میزدم یه پسر و دوتا دختر کارمندهای داروخونه بودند نمیدونم چیشد زدن زیر خنده تا اومدم بیرون غش کردن از خنده حالا من با بغض گلوم داروها رو گرفتم اومدم بیرون
بعد دکتر هی میگفت دارم صحبت میکنم ساکت باشید عصبی شد
فکر کنم چون پسره داشت بستنی میخورد من گفتم بالا آورد بچم زدن زیر خنده در حدی که غش کرده بودن از خنده نفهمیدم دکتر چی گفت چطوری داروهاشو بدم
حالا فردا میخوام برم به دکتر بگم دوباره اومدم کارمندان تون به تمسخر بگیرین منو و یکم بخندن و اینکه دیشب نفهمیدم دستور داروهای پسرمو
به نظرتون چی بگم دگه

گاهی اوغات اونا سر یه چیزی بین خودشون شوخی خنده میکنن هم زمان میش با حرف ادم
ادم به خودش میگیره

بهتر بود دکتر میبردی

نمیدونم چرا بیشتر اینایی ک توداروخانه بیمارستان هستند خودشونو میگیرن کلاس میزارن خنده بیخود میکنن.ولش کن بنظرم اصلا ارزشس نداره اینا تازه ب دورانن عقده این

شاید به شما نخندیدن عزیزم مثبت فک کن

الان بگو فردا دگه چی بگم رفتم داروخونه راجب به خنده هاشون

فردا نرو ولی هر موقع رفتی بگو مگه من خنده دارم بیخود کردین خندیدن