قضیه بندر عباس آخر چیشد،علت حادثه مشخصه؟

۵ پاسخ

پلاسکو چی شد .سانچی چی شد .هواپیمای اوکراین چی شد بندر عباس هم عین قبلی ها

علت حادثه اینه..چندتا اقا زاده ی محموله خطرناک و قابل استغال وارد گمرک کردن این محموله ها بایستی روشون مینوشتن ک قابل اشتعاله و خطرناک ولی چون خصوصی بوده و خواستن پول دپو کمتر بدن روشون چیزی ننوشته شده و پیش همه کانتینر ها نگهداری شده یدفه ب خاطر گرمای زیاد منفجرشدن و جون هزاران نفرو ب خاطر منفعت خودشون ب کشتن دادن خدا ازشون نگذره حروم لقمه ها ...

خدا لعنت باعث وبانییش کنه حیف جوون هایی ک ازدست دادیم 😔

خدا میدونه همه چی پودر شده

خدا لعنتشون کنه‌. توی اینستا عکس و فیماشون میبینم، حالم بد میشه.خدا از سر باعث و بانیشون نگذره

سوال های مرتبط

مامان ♡کوچولو♡ مامان ♡کوچولو♡ ۴ سالگی
مامان مهرسام و آیسان مامان مهرسام و آیسان ۴ سالگی
مامان جوجه مامان جوجه ۴ سالگی
پارت هشتم داستان زندگی خودمه

زندگی مشترک ما بعد سه روز مرخصی عباس شروع شد هم دوسش داشتم هم نداشتم مثلا توی رابطه اصلا ازش راضی نبودم من به شدت گرم بودم روزی سه بارم دلم میخواست اون یه بارم به زور میخواست یا می‌تونست ،همین که زندگیمون آروم بود راضی بودم کتاب گرفته بودم داشتم برا کنکور می‌خوندم کنارش به زندگیمم می‌رسیدم تا اینکه یه شب عباس بدون هیچ دلیلی یهو تو خواب بلند شد راه رفت و یهو دیدم افتاد وسط اتاق تشنج کرد دوسه بار پشت سر هم هول کرده بودم نمیدونستم چیه چیکارکنم اصن زنگ زدم باباش خیلی عادی برخورد کرد گفت بخواب خوب میشه اما ترسیده بودم زنگ زدم بابام خیلی ترسید اومد عباس بردیم دکتر بیمارستان اونجا نوار مغز گرفتن و گفتن چیزیش نیست برگشتیم خونه مامانم اومد گفت دعا گرفتن احتمالا براتون چون عباس میگه تاحالا اینجوری نشده خانوادشم همینطور گفتن اما بعد اون هر از گاهی اینجوری میشد منم ترسیده کز میکردم یه گوشه تا تموم بشه دکترم نمیومد بریم هی می‌گفت چیزیم نیست فشار عصبیه
گذشت تا اینکه یه روز حالم به شدت بد شد و بالا آوردم رفتیم دکتر و بله من حامله بودم سه ماه بعد ازدواج خیلی قشنگم حامله هم شده بودم...
عباس از حاملگیم خیلی خوشحال شد خیلی خوب شد باهام خانوادش اما همون عوضیایی که بودن تغییری نکردن توی مدتی که باردار بودم خیلی بهم میرسید تا من ازش نمی‌خواستم رابطه ایجاد نمی‌کرد باهام همش میگفت بچه چیزیش نشه...
نه ماهم شد من از زایمان طبیعی میترسیدم یه موتور داشتیم فروختش پول داد سزارین کنم پسرم دنیا اومد کپی عباس بود جونم بود وجودم بود جز بغلم دلم نمی‌خواست بزارمش زمین با اینکه بخاطرش دیگه میدونستم حالا حالا ها خبری از دانشگاه کار کردن نخواهد بود...