۸ پاسخ

به سلامتی عزیزم. تبریک میگم.
الهی شکر جفتتون صحیح و سلامتین

من از ۱۰صب درد کشیدم تا ۱ونیم شب بعد بردن سزارین

منم زایمانم همین جوری شده بود فقط بند ناف دوره گردنش بود باز خداروشکر هم خودت سالمی هم بچت انشالله که قدمش براتون پر خیر و برکت باشه 🥰🥰

شکر خدا که تو و بچه سالم هستی ،،هرچه خدا قسمت کنه همون میشه عزیزم همیشه بگو راضیم به رضایی خدا ،،،مبارک باشه قدمش خیر و برکت باشه براتون

چن هفتع بودی زاییدی

منم سر بچه اولم همینجوری شدم

سلام گلم منم همین جوری شدم 😭😭

سزارین عالیه

سوال های مرتبط

مامان مهیار مامان مهیار ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت 1
سلام بعد از 4 شب بی خوابی
خب من کلا ده روزی بود ورزش رو شروع کرده بودم اما کم روزی نیم ساعت پیاده روی فقط
این دو سه شب آخر دیگ کردم روزی دو ساعت پیاده روی 100تا اسکات و حموم آب گرم
و شیاف گل مغربی شب آخر دوتا گذاشتم و بعدشم رابطه بدون جلوگیری داشتیم بعد از رابطه دردام شروع شد ساعت 1 شب بود گرفت تا ساعت 6 دیدم ول نکرد و چون تجربه نداشتم کسیم پیشم نبود با همون درد رفتم بیمارستان که معاینه کرد گفت یه سانت نیمی برو بعدظهر بیا بعد ظهر رفتم همون بود ولی چون ظربان بچه نا منظم بود گفت ختم بارداری که چون مهیار تو سونوش‌ اکوژن قلب نشون داد و اون بیمارستان متخصص اطفال نداشت باید میرفتم یه شهر دیگ(شیروان) رفتیم اونجا گف دو سانتی ضربان بچه هم خوب شده و ما زیر سه سانت بستری نمی‌کنیم دیگ گف برو پیاده روی کن دور بیمارستان سه سانت بشی بستری کنیم من درد داشتم ولی هر سه چهار دقیقه می‌گرفت ول میکرد
رفتم قدم زدم ساعت ۱۲ شب رفتم ولی بازم دو سانت بودم
مامان Diar مامان Diar روزهای ابتدایی تولد
پارت دوم

همچنان به ورزش و پیاده روی ادامه دادم ۳۹ هفته باز معاینه شدم ۶ سانت بودم که گفت بدو برو بیمارستان الان کیسه ابتو بزنم زایمان میکنی
وسایلامو جمع کردم رفتم بیمارستان بستری شدم با ۶ سانت بدون هیچ دردی رفتم زایشگاه کیسه ابمو زدن بعد ۱۰ دقیقه دردا شروع شد ولی زود به شدید ترین حالت ممکن رسید و سر پسرم اومد پایین
اما از اونجایی که سرش بزرگ بود و ماشاءلله وزنش زیادمناسب لگن من نبود هرچی زور میزدم فایده ندذشت دکتر خودش اومد معاینه کرد گفتم علاوه بر بزرگی سرش و مناسب نبودن لگن من برا سرش دو دور بند ناف دور گردنشه و رو صورت و سرشم هست منم از شدن فشار و درد خیلی شدید واقعا شدید و بعد از زور زدن های الکی اکسیژنم افت کرد دستگاه اکسیژن زدن اما چون استرس زیاد داشتم تنظیم نشد که هیچ ضربان قلب پسرمم افت کرد و بدین ترتیب رفتم اتاق عمل و اورژانسی سز شدم الحمدلله عمل خوب پیش رفت و مشخص شد وزن پسرم واقعا برای لگن من مناسب نبوده
خدا رحم کرد که دکتر سخت گیر و وحشتناکی نبود و زود منو برد سزارین واقعا خدا رحم کرد ورگنه هم لگنم پاره پوره میشد هم بچه کلی اذیت میشد!
از عمل راضی بودم بی حسیم که رفت کمی درد اومد ولی مثل پریودی خیلی کم بود و وحشتناک نبود با دوتا شیاف اوکی شد و دیگه درخواست مسکن نکردم و راه رفتن بعدعملم سخت نبود واقعا فقط یکی دو قدم اول کمک میخواستم دیگه اومدن سوندو خارج کردن و اونم فقط یکم سوزش داشت همین خیلیم کم بود دیگه با مایعات شروع کردم خوردن وبعدم سوپ خوردم و کمپوت و اینا هر نیم ساعت یک ساعتم میرفتم ادرار و خوب بود الحمدلله اوضاعم
مامان بنیامین ❤️‍🔥 مامان بنیامین ❤️‍🔥 روزهای ابتدایی تولد
۸/۲/۱۴۰۴ ۴۰ هفته و یک روز بودم رفتم سونوگرافی و نوار قلب جنین گفتن ضربان قلبش پایین اومده باید بری بیمارستان اومدم بیمارستان کم‌کم دردام داشت شروع میشد معاینه کردن ساعت سه یک سانت باز بودم رفتم برای بستری ساعت پنج و رب بستری شدم دوسانت بودم اصلا هیچ دردی نداشتم تا ساعت هشت و نیم سه سانت شدم بهم آمپول فشار زدن از ساعت هشت و نیم تا ساعت یازده رسیدم به پنج سانت دردش جوری بود که کمرم خیلی درد می‌گرفت اصلا نمیتونستم خوابیده باشم ولی مجبور بودم کمرم و می‌گرفتم بالا می‌گفت باید زور بزنی تا شیش سانت بشی بعد اپیدورال میکنیم دیگه واقعا دردش بالا رفته بود و خیلی درد داشتم زیر شکمم و پایین کمرم سمت لگن و ران پاهام فوق‌العاده درد شدیدی داشتم کل بدنم سرد شده بود فقط جیغ میزدم تا اومدن معاینه کردن سریع اپیدورال آوردن زدن برام تا زدن احساس کردم کل بدنم و گرما گرفته از سمت کمرم رفت به سمت شکم و پاهام دیگه دردی احساس نمی‌کردم درد داشتم ولی مثل درد پریود خیلی خیلی کمتر تا نه سانت نه سانت که شدم دوباره دردام رفت به سمت شدید شدن وقتی دردام زیاد شد فول شدم دردم مثل همون پنج سانتم بود اما سی ثانیه بود می‌رفت دو دقیقه بعد میومد یه خانم پرستار اومده بود همراه با ی ماما فشار میدادن شکمم رو که بچه بیاد بیرون وقتی اومد بیرون بچه خیلی راحت شدم اما جفتش مونده بود چندبار فشار دادن بخاطر جفت بعدشم بخیه زدن که من بیحس بودم چیزی احساس نکردم