۳ پاسخ

من تازه گرفتم رژ زدم گفتم اوخ شده رو الان رو تاب میخوابونمش چون واس خواب خیلی وابسته بود
هی اصرار داشت بخوره تلخک زدم یکی دوبار گفتم بخور دید تلخه دیگه نمیخوره اما هنوز هی هر دفعه بهانه میگیره از خواب بیدار میشه بچم بدخلقی میکنه🥺

سینتم دردگرفت بروزیردوش باابگرم ماساژبده
من یهویی قطع کردم اصلاهم توخواب اینابهش ندادم که دوباره فیلش یادهندوستان کنه

تلخک زدم خوردچسب زخم زدم گفتم اوف شده
بعدخونه مامانم رفتم که سرگرم باشه خوراکیای موردعلاقش خریدم وماکارونی که دوست داره براش گذاشتم موقع خوابم بغلم گرفتم چرخوندم ازخواب بیدارشدنصف شب آب دادم بهش حتی پرسیدم گشنته چیزی بدم سه شب اول اذیت کردبعداوکی شد
اینم بگم رادمهرم بینهایت وابسته بود

سوال های مرتبط