۱۹ پاسخ

هر روز که بزرگتر میشن چالشهاشون هم بیشتر میشه واقعا شرایط سختی هستش

تنها نیستی🥲

منم پسرم دقیقا از ۸ ۹ ماهگی اضطرابش شروع شد و تا الانم ادامه داره. از همون اول بغلم بود و یه دستی کارای خونه رو میکردم آشپزی میکردم. منم اولش خیلی اذیت شدم سختم بود اما خب متوجه شدم مضطرب میشه بخوام پاسخ اضطراب جداییشو ندم. با عشق بغلش میکردم و کارامو میکردم به مرور که گذشت بهش توضیح دادم که الان مامان باید آشپزی کنه الان باید مامان جارو بکشه. تا جایی که میشه خودشو تو کارا مشارکت میدم دستمال میخوام بکشم یه دونه هم میدم پسرم بکشه. موقع آشپزی یه قاشق میدم هم بزنه خوشش میاد. بعد دیگه یواش یواش متوجه شد که مامان هست ولی داره کار میکنه در دید هم بود. میخواستم برم اتاق میگفتم مامان بره لباس عوض کنه توضیح میدادم که دارم چیکار میکنم که صدامو بشنوه. مدام صدام تو خونه است و دارم باهاش حرف میزنم. اگه تو هم اینکارارو کنی به مرور میفهمه مامانش هست پیششه ولی داره آشپزی میکنه. نمیگم پسر من الان نمیچسبه نه گاهی وقتها ایشونم بدقلقی داره بغلم هست ولی خب زمیندهم‌میزارم بازی میکنه منم تند تند کارامو میکنم. گاهی وقتها که داره خودش بازی میکنه منم آشپزی، کاریش ندارم که خلاقیتش از دست نده چون بچه ها تنهایی خودشون بازی میکنن خلاق میشن بعدش میبینم صداش میاد بدو بدو میرم میگم بیا بغلم بدو قشنگم اونم میخنده و میاد...

یکی از دلایلی که بچه ها اینجوری برای اضطراب جدایی گریه میکنن اینه که احتمالا یهویی بدونِ اینکه بهش بگی پاشدی رفتی سراغ کار دیگه ای و یهو تنها شده بخاطر همین اینجوری گریه میکنن. و دلیل بعدیش اینه که، ازینکه همش بهت چسبیده، بغلش میکنی و نمیتونی کاراتو بکنی کفری شدی عصبی شدی و بچه هم متوجه حست شده و اونم ناراحت می‌شه. اگه به اضطراب‌ جدایی بچه ها جواب مثبت بدیم ( یعنی کاملا درست مدیریتش کنیم حس امنیت ازت میگیره بعد اینجوری گریه نمیکنه).

خاهر آروین منم اینجوریه اعصاب نمونده واسم همیش سردرد دارم داخل دسشویی باهم حموم باهم غذا پختنی باهم دستم سوخت اووووو کدومو بگم 🥴

دقیقا بچم عین شماس با این حال وقتی بابدختی به کارام میرسم تهش شوهرم طلبکاره که تو مگه چیکار میکنی همدل نیست باهام تازه میگه اگه بخاطر تو رورویک گذاشتن بچم پاش کج شه وای به حالت

الهییییی دورت بگردم عزیزممم چه گریه ای میکنه صبا جون ماهم این روزارو میگذرونیم من تا ظهر که شوهرم بیاد حتی سرویس هم نمیشه برم خداکنه زود تموم بشه خیلی طاقت فرساس

الهی بگردمت چقدر نازی اخه
حق داری واقعابه خونه زندگیت فکر نکن میدونم سخته ولی ولش کن بیشتر پیش پسرت باش چند ماه دیگه اوکی میشه خونه تمیز کردن یه عمر هست

متاسفانه تا سه سالگی اضطراب جدایی هست
آتیلا هم کم و بیش پیدا کرده😮‍💨حتی شده بعضی روزا بغل باباشم نمونده

منم همشون بخدا همین کارارو میکنند من ظرفا تو سینک جمع شده تو تایم آخر شب مجبورم بشورم هلاک خوابم

من پسرم بخوابه یا تی وی ببینه کارای آشپزی میکنم یا ظرف میشورم
وقتی بیداره بقیه کارا میکنم اونم همراهم کار میکنه میوفته دنبالم😂

عزیزم تنها نیسی والا ...تا نشسته هستم خوبه وقتی پامیشم دنیا رو ب پا می‌کنه

تو تنها نیستی عزیزم پسرمنم همینطوره و خونمو گند برداشته هفته ای یبار میتونم حسابی تمیزکاری کنم اونم برا یکساعتخ

خواهر عزیزم این روزها زود میگذره تحمل کنید .
یه روز میرسه آرزو داشته باشید فقط کارتون باشه

اعع چه جالب منم امروز گریه کردم همه ی کارام مونده بود حتی گشنه مونده بودم از اونورم بچه همش سینمو میخوره ضعف اعصاب گرفتم

یه مدت کوتاه بیخیال خونه شو تا دؤره اش بگذره

همدردیم من حتی نمیتونم برم دستشویی

به خدا دختر منم امروز روانیم کرده،اینقدر گریه کردم

بیشتر از هرکسی میفهممت چون ژیوان عضوی از بدنم شده از بس چسپیده بهم

سوال های مرتبط