سلام مامانا
تو رو خدا اونایی ک باردار میشید یا باردار هستید دل اونایی ک منتظرن و نشکونید بهشون فخر نفروشید طعنه و زخم زبون نزنید
همسایمون عروسش بارداره هر دفعه منو جلو در میبینه یا ب خودم یا دخترم میگه مامانت چقدر تنبله نمیتونه برات آبجی داداش بیاره یا پیش مادرشوهر من یه جوری رفتار میکنن انگار من نازام دخترش با دختر من همکلاسه بخاطر اون خیلی حس رقابت داره
البته ک منم باردارم ولی کسی نمیدونه فعلا چون سونو قلب نرفتم هنوز ب کسی نگفتم خدا روشکر میکنم ک بعد ۳ سال اقدام باردار شدم خدا پیش همچین آدمایی خارم نکرد.
بچه اون پسره خیلی پسر پسر میکنه
خدا دامن همه اونایی که منتظرن و سبز کنه الهی آمین
در آخر ممنون ک خوندید اگه امکانش هست برای حاجت دلم یه صلوات بفرستید.❤️

چه عقده ای😐 اینا همونان که تو زندگیشون جز شوهر کردن و زاییدن هیچ هنر دیگه ای ندارن.

بازم باید حرف و کنایه بشنوم بعد سقطم🥲😭خدایا

منم مشکل شمارو دارم .اما متاسفانه خدا دشمن شادم کرد و بچه جاریم الان طبقه بالا دنیا اومد و من سقط کردم . بچشونم به زور بغل دخترم میدن ، برای جفتمون پسر بود ،اون دنیا اومد و مال من ...

امیدوارم هرکی به قصد خوتست دل کسی بسوزه بخاطر بچه خدا دلشو بسوزونه
چون تو حسرت بچه موندن درد بدیه فقط چشم انتظارا میفهمن
هرکسی دل کسیو سوزوند امیدوارم این انتظار تلخ نصیبش بشه تا دیگه دله کسیو نسوزونه💔💔💔منم هررو ازین چیزا میشنوم
حتی زن داداشم چن وقت پیش هی میگفت دس بجنبون بچه بیار چقد تنبلی من بعد دو سال اوردم تو هنو نیوردی

به منم مادر بزرگ شوهرم می گفت زود دست بکار بشین اگه خدای نکرده مشکلی داشته باشین درمان کنین من از حرفاش ناراحت نمی شدم ولی فقط کافی بود مادر شوهرم می گفت حامله نیستی یعنی گفتن تا گفتن داریم

زن عموی شوهرم هی به مادرشوهرم میگه پس چرا عروست بچه دار نمیشه داره ۳ سال میشه با این حرفش آنقدر دلم شکسته که الانم بهش فکر میکنم اشکم بند نمیاد چون اونا نمیدونن که من یه سقط داشتم ...

من یه ماه بود عروسی کرده بودم همسایه مادرشوهرم دیدم گفت حامله نیستی گفتم نه گفت اخی حالا خدا کریمه گیرت میاد 😄😄

خدا میدونه هیچ وقت به خاطر داشته هام دل کسی نشکوندم ولی بقیه همیشه دلمو شکوندن بهم فخر فروختن😔
واگذارشون بخدا

ما نه به این شدت ولی وقتی عروس خانواده شوهرم شدم همزمان با من دو تا از خاله های شوهرم تم عروس دار شدن و ما سه تا عروس بودیم چهارپنج ماه بعد عروسی هامون که هرکدوم یه ماه فاصله داشت فهمیدیم یکی از این هروسا بارداره من خیلی شوکه شدم چون خیلی بچه دوست داشتم اما شوهرم میگفت تو هنوز خیلی بچه ای صبر کن یکم با هم زندگی کنیم بعد الان دو سال از ازدواجمون میگذره و اون یکی عروس هم دو ماه دیگه زایمان میکنه همیشه مادربزرگ همسرم که منو میبینه به شوهرم میگه تنبل خان دست بجنبون من سن خانمت بودم سه تا بچه داشتم... منمکه نمیتونم بگم که شوهرم چقدرر دوست دارم اما شوهرم تا الان میگفت برو دندوناتو درست کن برو این کارو کن الان اسباب کشی داریم این ماه امتحان دارم بزار سربازیم تموم شه خلاصه خیلی اذیت شدم تا این ماه اقدام کردیم امشب هم شب تخمک گذاریم هست اما دیروز تب کردم و مریض شدم فکر کنم قسمت نیست منظم رابطه داشته باشیم...

متنفرم از ادمایی ک تو این دوره زمونه جنسیت بچه براشون مهمه واقعا ادمای رومخ و بی سواد و بی ارزشین😑😑😑😑😑

من خودم سه سال و نیم نازایی داشتم چه حرفایی که نشنیدم امیدوارم نسل بعدی جوری ترتیب شه که بفهمه بچه دار شدن چیزیه که باید خدا بخواد و اینقد فضول نباشن

دقیقا

چقدر کارش بده دل شکوندن بده

الهی امین عزیزم
منم دقیقا به درد شما متبلام
جاریم ۷ سال از من بزرگتره اما بعد از من ازدواج کرده الانم دوماهه که بچش به دنیا اومده از روزی که همه فهمیدن اون بارداره مدام به من حرف میزنن تو چرا نمیاری،اون از تو زرنگ تره ،تو عروس بزرگه ای .....
منم عاشق بچه ام دکترم رفتم گف خیلی خیلی کم تنبلی تخمدان داری که با دارو حل میشه شوهرمم میگ روم نمیشه بیام ازمایش اسپرم‌کلا خیلی خجالتیه از طرفیم شغلش یه جوریه بعضی اوقات انقد خستس شام نخورده خوابش میبره نمیتونم مرتب رابطه داشته باشم
کلا روحو روانو زندگیم شده بچه 😔😔😔😔😔😔

آره منم خیلی ازین آدمارو دیدم من کلا خودم دوست نداشتم قبلا بچه دار بشم همش میپرسیدن نمیخوای بیاری کلا بهشون اهمیت ندادم الانم چون دلمون میخواست وهردومون شرایطش روداشتیم تصمیم گرفتیم بچه بیاریم پس حرف دیگران زیاد مهم نباشه برات بهتر زندگی میکنی ايشالله که به حاجت دلت برسی❤️

وا مگه قدیمه اینجور ادما مغز تو کلشون نیست

چقد زشته که آدم به خاطر چنین چیزی فخر بفروشه