دیروز بدای واکسن رفته بودیم یه زنه تو بهداشت بود که همراه یه مامان دیگه بود که برای کف پا اومده بودن.
مامان دختر از من پرسید چرا دختر شیرخشک میخوره گفتم چون نارس بود و فکش ضعیف بود و از طرفیم بیمارستان کلا همینجوری باسرنگ یدفه شیر خالی میکردن تو دهنش کلا مکیدن یادش رفته بود بعد ۶ روز که اومد پیش من. بعد حساسیت به پروتئین گاوی داشت و کولیک که من از لحاظ تغذیه هیچی نمیتونستم بخورم و کیفیت شیرم کم شد و حجم شیرمم اومد پایین. بعد گفت کلا شیرخودتو نخورده گفتم چرا تا ۴۰ روزگی خورد بعد هرکاری کردم نگرفت و نگرفت. بعد اون خانوم که همراهش بود یدفه برگشت گفت شیرت تلخ بوده که نخورده🫤
چجوری بعضیا میتونن انقدر سنگ دلانه با یه مادر حرف بزنن؟
یا یکی اومد گفت پچتو چرا به پشت نمیذاری؟ دوکله شده😐
چقدر بیشعورن بعضیا واقعا که انقدر خودشون راحت میدونن که همه چی بگن به مادربچه.
حالا سر بچه من پشتت خوبه و صافه چون موهاش ریخته و تیکه ای شده اون مدلی دیده میشه.
منظورم اینکه چقدر زنا به هم نوعای خودشونم بد میکنن و بد حرف میزنن.



حالا شاید اون دو نفر از رو انسانیت این حرفارو زدن و من به دل گرفتم و رنجیدم.
حیف آوین خوابه وگرنه از پشت سرش عکس واضحتر میذاشتم.

تصویر
۱۶ پاسخ

از ماست که بر ماست.
تو این دنیا زنا علیه هم جنسشون حرف میزنن.
به پسر منم میگفتن پاهاش کجه نافش بد شده گردن نمیگیره لاغره گوشاش بزرگه سرش نخوابیده.
پسرم هم سرش خوابید هم نافش درست شد هم گردن گرفت هم تپل شد شیر مادر قطعا خوشمزه ترینه برای نوزاد چرا تلخ باشه شیر یکی یکم شیرین میشه واسه یکی شیرینی اش کم(البته اینو قدیما میگن)

پسر منم اینجور بود ولی الان خوبه گرد شد

والا سر پسر منم ‌میگن کله رشتی شده و‌من اصلا برام مهم نیس اول ک درست میشه به مرور زمان ک بزرگتر میشن دوم ک برام مهم نیست هرجور باشه دوسش دارم

به پسر منم میگن کله رشتی🫠🥲
من واقعا ناراحت میشم روش اسم میزارن

سر پسر منم اینجوری بود همه بهم میگفتن کله رشتی شده حالا من نمیدونم رشتیا سرشون چجوریه ولی هرطورم باشع افریده خداس مسخره کردن نداره
خدا لعنت کنه اوناییو ک فقط دنبال ایراد گرفتن از بچه و مادرشن

نه عزیزم اصلا نظر خوبی نداده و از روی انسانیت نبوده، آخه چه به مردم که ما شیرخشک میدیم یا نه

سر بچه منم همین جور ول کن بابا هر کی هر چی میگه

باید میگفتی هرچقدر هم تلخ باشه به تلخی زبون تو نمیرسه

سر بچه ی منم دقیقا همینجوریه به منم میگن ولی اهمیت نمیدم کاری نمیشه کرد

نزدی تو دهنش😡😡😡😡😡

همین الان مادرشوهر من گفت بچه رو به بغل نمیخوابونی؟؟من علیو (شوهرم)صبح تاظهر یه طرف بعدش طرف دیگه میخوابوندم،گفتم مهرسا سرش نرماله پشتشم بخاطرموهاش بلند شده صاف نشون میده،گفت اره ولی من اونجوری خوابوندم که بغلاشو گوششم اینجوری نشد،حالا گوشو سر دخترم نرماله واقعا,دلم میخواد جرش بدم،😑

ازین حرفا زیاد میزنن حالا اونا که غریبن وقتی شوهر و فامیلاش ازین حرفا بزنن دیگه ازونا توقعی نمیره

الهی بگردم
برا کسی توضیح نده دیگه
منم دیگ هیچ وقت توضیح نمیدم به بقیه چه ربطی داره آخه
توضیح ک آدم میده بقیه ام نظر میدن

اصلا دلت نگیره عزیزم
مهم بچت هست که شما میدونی سالمه
و همین خداروشکر کن
بعضیا شعورشون پایینه

الان چقدر بود وزنش وزن تولد چقدر بود

همون لحظه میگفتی نظر نخواستم جواب میدادی

سوال های مرتبط

مامان فینقِلی مامان فینقِلی ۵ ماهگی
امروز عصر وقتی همه چی خوب به نظر میومد و همسرم از حمام اومده بود داشت موهاش رو سشوار می‌کشید یهو دخترم که دراز کشیده بود جهشی استفراغ کرد. بلافاصله بلندش کردم. اول همه چی عادی به نظر میومد. چون رفلاکس داره و این بالااوردن طبیعی بود. چند دقیقه بعد همونطور که دخترم بغلم بود و من داشتم جواب پیام دوستم که گفته بود برای شب می‌ریم مراسم یا نه رو می‌دادم که یهو دخترم دوباره استفراغ کرد. اینقدر زیاد استفراغ کرد که از نگرانی نزدیک بود پس بیوفتم. همسرم یکم قبل‌ترش رفت بیرون یه کار کوچیک داشت. تو همون حین که رنگم پریده بود و میون گریه های دخترم، دل منم داشت له و لورده می‌شد، خواهر همسرم اومد. پرستاره و وقتی شرایط دخترم رو گفتم گفت بپوش بریم بیمارستان. همون لحظه همسرم اومد و رفتیم همگی بیمارستان. چقدر غصه خوردم براش، چقدر اشک ریختم، چقدر هر ثانیه صورتش رو می‌بوسیدم. دکتر گفت ویروسه و...
بمیرم برای دلت رباب.... من امشب مُردم، تو چی کشیدید🥲
مامان آریاز مامان آریاز ۶ ماهگی
بعد از روز چالشی جمعه،
من دیروز که رفتم سرکار، تایم کاریمو کم کردم و اصلا شیشه شیر ندادم و به هر سختی بود شیر خودمو دادم
امروز هم نوبت‌ها رو جا به کردم و گفتم شیشه ندم
صبح شیر خودمو خورد دو سه بار
یهو بعدازظهر ساعت سه خواستم بهش شیر بدم، دوساعت بود شیر نخورده بود
گریه‌های وحشتناک کرد و هرکاری کردم شیر نخورد و ساکت هم نشد
به مامانم گفتم ببرش حموم چون عاشق حمومه
گفتم حتما ساکت میشه و گشنه میاد بیرون شیرمو میخوره
اما چنان گریه‌هایی کرد که تا الان به هر گریه‌ای که می‌گفتم وحشتناک، می‌گفت زکی..!
گریه‌هاش به اندازه‌ای بود که با خودم گفتم
اگر بدون بی‌حسی ختنه بشه انقدر گریه نمی‌کنه..!
مجبور شدم همونجوری که لخت بود و از حموم دراومده بود، بهش شیشه شیر دادم
حتا پنج دقیقه مهلت نداد دمای بدنش با محیط یکی بشه…
آسیبی که گریه امروز بهش زد خیلی بدتر از هرچیزی بود که تا الان تجربه کردم..
تلاشمو ادامه میدم..
اگر تجربه‌ای دارین ممنون میشم باهام درمیون بذارید
چت جی‌بی‌تی که اینو گفت:👇👇
مامان مهبد مامان مهبد ۷ ماهگی
سلام مامانا
بیایین یکم درد و دل کنیم، بچه داری خودش یه پروسه بزرگه که واقعا نیاز داریم کسی در کنارمون باشه هوامون رو داشته باشه، مخصوصا از نظر روحی و روانی . تو این مدت خیلی حرفایی زدن که اگه نمیزدن نه از چشم ما می افتادن نه اینکه واقعا زدن اون حرف تاثیری روی زندگی خودشون نذاشته فقط خودشون رو اون لحظه خالی کردن و چقدر فشار روانی رو روی ما زیاد کردن حالا از مادر خودمون بگیر تا هفت پشت غریبه ..... ولی بیشتر از همه اون چیزی که تو ذهن حداقل من باقی مونده و روح و روانم رو خورده حرفهایی بوده که از عزیزترین های زندگی خودم شنیدم، که از همون روز اول بیمارستان و بعد از زایمان شروع شد، ۱) همون روزی که زایمان کردم و رو تخت بیمارستان بودم یه عزیزی اومد ملاقات و یه نگاه بهم کرد و گفت انگار یکی دیگه هم اون تو ( داخل شکمم) جا مونده . و چقدر اون لحظه درد داشتم ولی الان درد رو یادم رفته ولی اون حرف رو نه، ۲) روز دوم بعد زایمان ترخیص شدم و رفتم خونه و یه عزیزی که اومده بود کمک حالم باشه گفت برو یه دوش بگیر بیا برا خودت شام بپز یکم جون بگیری و من با حال در مونده داشتم فکر میکردم من یه روزه زایمان کردم الان باید وایسم پای گاز!!!! دارم فکر میکنم اینکه عدد گذاشتم ممکن تا هزار هم بشمارم و این حرف ها و کدورت ها و زخم زبون ها که توی ذهنم باقی موندن تموم نشن ..... میخوام بگم ما مادریم، همون دخترای دیروز که زندگی مون بعد از بدنیا اومدن بچه هامون به دو قسمت کاملا متفاوت تبدیل شده ، از ما که گذشت ولی یاد گرفتم اگه رفتم دیدن کسی که بچه ش تازه بدنیا اومده اگه بلد نیستم حرف مثبتی بزنم حداقل سکوت کنم و هیچ حرفی نزنم
مامان مهرسا💕 مامان مهرسا💕 ۴ ماهگی
خانوما دختر خواهر شوهرم یه سال از من بزرگه بعد خیلی از من ضعیفتر بود قدش خیلی از من کوتاهه من از قد بلندترم دوتامون لاغر بودیم اون چون قدشم کوچیک بود خیلی ضعیف دیده می‌شد دنبال چیزای چاق کننده بودیم رومون جواب نمی‌داد بعدش من حامله شدم دیگه درگیر شدم بعد چن ماه دیدمش خیلی چاق شده بود یعنی خیلی تعقیر کرده بود😳 از لولو به هلو تبدیل شده بود بعد من که زایمان کردم بدنم مثل اون ترک نخورده فقط رونامه یذره ترک خورده شکمم اصلا ترک نخورده هرچی بهش گفتم چیکار کردی نگفت چیکار کرده بعدش اومد به من گفت برا ترکات چیکار کردی من گفتم من کاری نکردم گفت بدنم منم ترک خورده بدنشو باز کرد یعنی من اینجوری😳 باهاش تا پایین ترک خورده بود رو باسنش من اونهمه ترک ندارم
بعد میگم اگه طبیعی چاق شده بود اونجوری ترک برنمی‌داشت به منم نمیگه چیکار کرده چجوری از زبونش بکشم خیلی نیاز دارم چاق بشم اصلا بنمو نگاه کنید انگار اصلا زایمان نکردم عین اولم نه شکم نه چیزی ۶۰ کیلوم ولی میخوام حداقل ۱۵ کیلو اضافه وزن داشته باشم چیکار کنم😭😭😭😭😭😭