از همون اول ارسلان رو زیاد میبردم تو جمع، مهمونی، پارک، ارتباط دائم با خانواده خودم و همسرم، در نتیجه ارسلان اجتماعی شد و کلا ارتباط گرفتن براش راحت تر بوده، داشتن پسرعمه و دخترعمه نزدیک به سن خودش و بزرگ تر از خودش هم بی تاثیر نبوده. موقع بازی یا کنجکاوی هاش هم بهش نمیگفتم نکن، خطرناکه و...، از دور بدون اینکه متوجه باشه، حواسم بهش بود، تا زمانی که کار خطرناک انجام نمیداد، چیزی بهش نمیگفتم حتی اگه چیزی رو میشکوند، صرفا حواسم بود که به خودش آسیب نزنه، زمان خرابکاری هاش، دعواش نميکردم، فقط بهش میگفتم بیا با کمک هم درستش کنیم، یا جمعش کنیم، مثلا اگه بشقاب یا لیوانی رو میشکوند، بجای دعوا کردنش، بهش میگفتم چه جالب چیزای شیشه ای، سفالی یا... رو اگه بندازیم به تیکه های کوچیکتر تبدیل میشه، بعدش میگفتم بیا کمک کن با هم جاروبرقی رو بیاریم و جمعشون کنیم، یا اسباب بازی ش میشکست، با کمک هم چسب میزدیمش، ولی بعدش تو یه تایم و زمان دیگه، تو قالب داستان بهش میگفتم که فلان کار اشتباه بوده، خیلی راحت کار درست و اشتباه رو درک کرد، موقع خرابکاری بجای پنهون کاری دنبال راه حل میگرده، و بخاطر کار اشتباهش عذرخواهی میکنه، ولی اگه مقصر نباشه، به هیچ عنوان حاضر نیست الکی عذرخواهی کنه، اعتماد بنفسش بالاست، قصه گویی و کتاب خوندن باعث شد، زبون زیادی داشته باشه و خیلی راحت و منطقی از خودش و حقش دفاع کنه، کلا بچه تو سری خوری نیست. البته که اطرافیان و نوع برخوردشون باهاش بی تاثیر نبوده و نیست، کلا همه خیلی بهش اعتماد بنفس تزریق میکنند.
پاک نکنی تایپیکتو گلم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.