۷ پاسخ

بگو آها باشه میخای شاهنامه هم از حفظ بخونه بیخیال بابا
بگو حالا تو که زود زبون باز کردی یک جمله خوب از تو دهنت در اومده
بگو نگران نیستم طبیعیه حرف هم میزنه نگران نباشید

پسر منم حرف نمیزنه زر زیاد میزنن محل نزار

سلام عزیرم بیخیال بابا خانواده شوهر کلا بیخود حرف زنن

پسر منم حرف نمیزنه در حد ۱۰کلمه

اهمیت نده عزیزم

امان از خانواده شوهر و دخالتاشون بهشون اهمیت نده عزیزم اونا فقط دارن اذیتت میکنن بعدشم بگو نوه شماست شاید مثل شما دیر زبون باز کنه

والا من سریع ب خودشون میچسبونم میگم ب خودتون رفته ب باباش رفته

سوال های مرتبط

مامان امید من مامان امید من ۲ سالگی
پسرم رو بردم گفتار درمان. ینی. تجویز پزشک نبود خودم بردم ارزیابی بشه مثلا .
خدا ازشون نگذره ک از بدو ورود. استرس و حس تاکافی بودن بهم پمپاژ کردن. ۵۰۰تومنم ازم بردن. و. ده دقیقه زرت و مرت. حرف زد و کلی انگ چسبوند و. اوندم
پسرم. درک مفاهیم بالایی داره. خیلی باهوشه
تمام وسایل خونه رو میشناسه میدونه هر کدوم چیه
کلمه هم زیاد میگه. هرچند با زبون بچگی خودش
خیلی باهوشه. میدونه ک ما. راجب چی حرف میزنیم اونم. مثلا با زبون خودش. یه چیزی مرتبط با بحث ما میگه. که میدونم راجب چی حرف میرنید
مثلا. میگه. اُتا آب. ینی افتاب توی آب
بابا کاره
مثلا این مدلی. چند جمله کوتاه میگه
کلمه هم زیاد. میگه. اما دستو پا شکسته
بردمش برا ارزیابی
اول. هی بمن مادر میگفت. بچت تاخیر شدید. گفتاری داره. ممکنه تا ۴سالگی هم کسی بش نفهمه. چی میگهبعد تیر اخر رو زمانی بهم زد که.
بچم. داشت با ماشینا اونجا بازی میکرد. دراز کشید ه بود. روی. فرش با ماشین بازی میکرد بازی مورد علاقشه
بعد گفت این حرکتو همیشه انجام میده؟؟
تا تهش رفتم. منظورش اتیسم بود
گفتم. خانم من خودم ته همه ی این داستانام. من. استرسی ترین مادر روی زمینم. اگه من. میدونشتم بچم. کوچکترین حرکت مشکوک داره. پیگیرش میشدم انقد راجب اتیسم از قبل از بارداری میدونستم و. مطالعه کرده بووم. .. نیومدم ک توی زیغی. بشینی جلوم برام فلسفه. ببافی
اومدم بگم عضلات. هنجره بچم. ضعیفه برای گفتار نیومدم بهم بگی که. بچت. مشکل دیگه داره
بعد جالبه بچم کامل. به سوالاتش پاسخ میداد. کارتارو نشون میداد. پسرم همه رو درست جواب میداد