۱۸ پاسخ

چقدر سخت بود😢

فداتشم عزیزم همچنین کوچولوی شماروهم حفظش،کنه

منی که مامانم مثل بچگیام بردتم حمام😭😭😭

وای خیلی بد بود اصلا جون نداشتم ده دقیقه نشد انکار جون میخاست بره انقد بی حال بودم ب مامانم گفتم نیا خودم میرم مامان گفت من میدونم نمیتونی رفته بود داخل مامانم اومد شست منو فقط میگفتم مامان بریم بیرون میخاستم بالا بیارم

من اولین دوش حموم،باپسرکوچولوم،بود،ازبیمارستان که رفتیم خونه مستقیم،رفتیم حموم،هرچندخیلی درد،داشتم واذیت شدم حتی وقتی پسرمو،داشتم حموم،میدادم،نشسته بودم روی صندلی لحظه قشنگ وبیادماندنی،بودباهمه ی درداش❤️

واااااای که چه بغضی کردم الان و اشکم اومد 😭😭😭

ولی من اینطور نبود 😑 و راحت حموممو کردم خوشحال هم بودم ک دارم حموم میکنم و خوشحال بودم که شکمم بخیه خورده و نی نی ازش دراومده 😄😄
البته درد سزارینم زیاد بود ولی نی نیو بیشتر از همه ی دردا دوس داشتم

یادم میوفته اشک تو چشمام جمع میشه
زایمان سختی داشتم بخیه هام زیاد بود
از درد تو حمام گریه میکردم

خیلییی بد بود
شکمی که دیگه بزرگ نیس و خونی که ازت جاریه هوووف دلم‌گرف یادم اومد

من اولین دوش رو ۸ روز بعد زایمانم تونستم بگیرم اونم تو حموم ان ای سیو بیمارستان و استرس و تپش قلبی ک کل وجودمو گرفته بود و هر ثانیه با خودم میگفتم بسه دیگه برم بیرون الان دخترم بیدار میشه گریه میکنه جاش کثیفه شیر میخاد بغل میخاد باید پیشش باشم نترسه🥲🥲
تااااازه همونم نمیخاستم برم پرستار دخترم ب زور فرستادتم گفت من حواسم بهش هس بفکر خودت نیستی لااقل بفکر بخیه هات باش🫠

چقد برام سخت بود چقد تو حموم تنهایی گریه کردم😢

خیلی بد بود همینجوری خون میچکید ازم زمین هرچی خودمو میشستم حس تمیز بودن بهم دست نمیزاد و از یه بابت دیگه احساس ضعف بخاطر از دست دادم خون زیاد سرم گیج می‌رفت هی به میله ها میگرفتم تا یه وقت غش نکنم

لنا زردی بالا داشت گذاشته بودیمش توی خونه زیر دستگاه، من بخاطر شستن بخیه‌هام مجبور بودم برم حموم وگرنه اصلا دلم نمیخواست، دوست داشتم کنار لنا باشم. دیگه همینجور که پانسمانم رو باز میکردم و دوش میگرفتم زار زار بخاطر لنا گریه میکردم🥲

دقیقا انگار این متنو من نوشتم اولین بار بعد از بچه بدنیا آوردن داخل حموم خودمو دیدم با کلی درد و گریه حموم کردم که مامانم ترسیده بود پشت حموم متنظرم بود هنوز اشکامو یادمه🥲🥀

خیلی سخت بود خیلی ....حس‌ خلا داشتم حس میکردم یچیزی ازم‌کم شده که ماه ها تو وجودش داشتی...ولی خوب با دیدن دخترکم آروم میشدم💞💞🫂🫂

من متنفرم از اون روز واقعا هنوزم نتونستم با بدنم کنار بیام
ببخشید الانم پریود شدم خیلیییییییی حرصیم

خودم پیش مامانم بودم حتی مامانم منو برد حمام
منی که اصلا حتی جلوی مامانم لباس عوض نمیکردم
اگه مامانم نبود اصلا نمیتونستم

🥲🥲🥲🥲توی یک لحظه منو برد به ده ماه پیش به سخت ترین لحظه ها در کنارش شیرین ترین لحظه های زندگیم
خدایاشکرت

سوال های مرتبط