۸ پاسخ

هروقت عکس از دخترت میذاری پیش خودم میگم چقدر شبیه اویناعه😍🥹

چقد گوگولیههههه خداااا😍😍

چشم بددور ازت زیبا جان
افرین دخترماه

دقیقا همینطوره
انیسا تو خیلی کارا کمک میکنه
اشغال ببینه رو فرش میندازه سطل اشغال
با کفش ت خونه نمیره کفشاشو درمیاره
بمن کمک میکنه
و...
ماشالله خیلی زرنگن

جون چه مو فرفر خانومی 😍 بله دقیقا دخترم هر کار درستی انجام میده ما میگیم افرین و تشویقش کردیم اونم یاد گرفته و انجام میده و بعدش برای خودش دست میزنه راستی دخترت با اهنگ میرقصه مال من یه قری میده خانوم حتی بدون اهنگم میرقصه

ماشالله بهش

وایی چه ناززررره❤️❤️

ماشاالله بهش چقدرم نازه 🧿

سوال های مرتبط

مامان رز🌹 مامان رز🌹 ۱ سالگی
تو این سن دیگه کم کم به بچه ها نوبتی انجام دادن بازی ها رو آموزش میدیم‌
اینطوری تو بازی با بچه های دیگه، صبرشون میره بالاتر.
من خودم همیشه نقش هم بازی دیگه ش بودم‌
توپ بازی که میکردیم میگفتم‌الان نوبت مامانه.
ولی تو این سن که خیلی با وسیله های بازیشون ارتباط بیشتری میگیرن و دنبال نقش دادن بهشون هستن،
از اسباب بازی هاش کمک میگیرم.
مثلا وقتی داریم خاله بازی میکنیم، خرسی هم میشینه یه گوشه تا نوبتش بشه،
اول رز برای عروسکاش غذا و چای درست میکنه، بهشون میده.
بعد یه تایمی بهش میگم الان نوبت خرسیه.
وخرسی میاد جلو قابلمه رو از رز میگیره و شروع میکنه به آشپزی میکنه.
اولین بار که اینکاررو کردیم رز گفت نه.
بهش گفتم مامان تو بازی کرد و نوبت خرسیه.
با اکراه داد وسیله هاشو.
بعد بازی ازش تشکر کردم که منتظر بود بازی خرسی تموم بشه.
امروز اما وقتی بهش گفتم نوبت خرسیه با ذوق داد وسیله هاشو و کمک هم میکرد، انگور میداد بهش که به عروسکاش بده.
یادتون باشه که بچه ها از بازی کردن همه چیز رو یاد میگیرن❤️
تایم کیفیمون بود و عکس نداریم ازش
عوضش عکس خودم🤣
مامان کنجدکوچلو مامان کنجدکوچلو ۲ سالگی
نمیدونم چرا این بچه من وقتی سیر ازخواب نمیشه بیدارمیشه یعنی از صحبی بیدارشده یکوب بغلم بوده گریه بهونه بردمش دم میوه فروشی براش میوه گرفتم بس میگفت بریم مغازه به به بخر حالا تو میوه فروشی واینستاد شروع کرد گریه کردن نمیتونستم هیچکاری کنم بدنم انقد خسته شده جون ندارم دیگه اخری گفتم ولش کن یکساعت دیگع ناهار میخواد از کجا بیارم اعصابم انقد ریخت بهم رفتم پای گاز شروع کردم غذا درست کردن دیدم شروع کرد منم تندشدم روش گفتم دیگه مامانت نمیشم میدمت به یه خانواده دیگه عروسک هات وسایلت همه بزار برو انقدگریع کرد بغلش کردم بوسش کردم گفتم نمیدمت تااروم شد یعنی جیگرم خون کرده نمیدونم چراانقد اذیتم میکنه این بچه 😭😭همه میگن یکی بیار اروم بشه من دیگه غلط کنم شکرش ولی دیگه بریدم جون ندارم دیگه حتی نفس بزور میکشم😭😭از بس بی خوابی کشیدم مریض شدم بدنم دیگه داره افتاده میشه الانم گذاشتمش تاب لالایی گذاشتم خوابیدیعنی صبح بلندشه اگه بهش بگی تو اون روزت دیگه روز نیست خدا این داده من لذت نبرم فقط زجر بکشم😭😭خدا هیچ وقت به من خوبی نکرد هیچ وقت مقصر خودمم همه‌چی ازش زوری میخوام اخرش میشه این