امشب عذاب وجدان داره خفم میکنه اعصاب برام نمونده همش سر پسرم داد میزنم خبر مرگم ناشکری میکنم...بعضی اوقات هم الهیییییی دستم بشکنه میزنم پشتش😭😭😭😭واقعا نمیدونم من مادر بدی هستم یا واقعااااا شرایط برام سخت شده....
پسرم الان چندوقته ک کاملا بی اشتها شده بماند که دیگه شربت اشتها و اینا دادم اما فایده ای نداره
دقیقاااا الان نزدیک یک ماه و نیم هسته همش مریض میشه میبرم دکتر آنتی بیوتیک میده باید دورش کامل بشه اما واقعاااااا پسر من خیلیییییی تا خیلییییی بدداروعه هرجور ک بگین امتحان کردم نمیخوره اگرم ب زور بهش بدیم سریع میاره بالا چندروز خوب میشه دوباره همون اش و همون کاسه😭😭
دقیقاااا از شب عروسی داداشمم پسرم کلا ترسیده شده همش گریه میکنه و بهانه های الکی میگیره پیش هیشکی جز خودم نمیمونه....واقعاااااااا دیگه از مادر بودنم خسته شدم میدونم بنده ی ناشکری هستم اما واقعااااا کم آوردم
همه ی اینا یه طرف فقط غذا نخوردنش و این ترسیده شدنش خیلیییی آزارم میده...وقتی هیچی نمیخوره انگار یکی با پتک داره میزنه تو سرممممم😭😭😭😭😭😭😭واقعا دیگه کم اوردم

عزیزم‌تواصلامادربدی نیستی وقتیای کم میلریم اعصابمون خردمیشه براهمه مادرهاهمینه ولی ازاین پس سعی کن عصابت خردشدیکی به بازوی خودت بزن تارفتارخودتوکم‌کم کنتدل کنی منم عیدازبس دوروبرش شلوغ بود دخترم عصبی بود وهمه رومیزررفتارش خیلی بدشده بودالان ک دوروبرش خلوته ارومترشده شمازیادبهش محبت کن

حق داری واقعا ولی قرآن و ذکر زیاد براش بخون ناس و فلق و آیت الکرسی شاید چشم خورده تو عروسی ، تخم مرغ بشکن جدا از اینها منم مثل خودت و همه مون بخاطر شرایط سخت بچه داری خسته مشیم ولی سعی کن دیگ اصلا نزنیش گناه داره

روزی 70 بار بگو ماشاالله لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ خییلی خوبه

عزیزم هر موقع کسی میاد یا میخوای بچه رو ببری بیرون براش ۴ قل و آیه الکرسی رو بخون ،منم اینجوری شدم یکی از اقوام رو دیدم شب برگشتیم خونه پسرم از یک متری افتاد چقد دکتر بردم و استرس داشتم تا خوب شد بعد از اون بار هر دفعه دیدمش ی اتفاقی تووو خونم برای یکی از اعضای خانواده افتاد،حالا قبل اینکه بیاد یا ببینمش صدقه رو برای همه خانواده کنار می‌گذارم و برای هر کدوم هم اینا رو میخونم،اینجچری از چشم تنگ دور میمونه منم میگفتم اینا خرافاته ولی وقتی اثرشو دیدم اعتقاد پیدا کردم

عزیزم منم وضعم همین از صبح که چشماشو باز میکنه همش بهونه الکی میگیره دیگه امروز بش میگفتم پرتت میکنم بیرون خستم کردی بازم نق میزد به یه چیزایی گیر نیده دیونم میکنه

سلام عزیزم خوب نشده ببرش یه دعانویس دیگ توشهرتون پیدانمیکنی حتی شده ببرین یه شهر دیگه تاخوب بشه یکی از اشناهامون خوب نمیشدتاهمدان رفتن جواب گرفت دورباشه زن جوان دیوانه شده بودنصفه شبی میرف قبرستان ولی خداروشکرخوب شد

فقط دعا نویس پیدا کن ببر نتیجشو میبینی

ترسش ریختی؟؟؟؟

از چی ترسیده ینی ؟
خب اسرارش نکن برا غذا خوردن هرچیزی کع دوستداره براش حاظر کن حتی تکراری .همین اسرار کردن ما هم هست که یموقع بچه لج میکنه نمیخوره

میفهممت،قشنگم میفهمم😔

تنها راهکار عزیزم دعانویسه یه دعایی چیزی براش بگیر اینجوری نه برای خودت خوبه نه برای اون کوچولو

درکت میکنم
پسر من برج ۱
۱۵ روز دو باز بستری شد اونم بیمارستان
ترس رفت تو بدنش و اینکه عید یه خانمی از فامیل ها شوهرم اومد خونشون دید پسرم از اون موقع پسرم مریض شر
دیگه رفتم سر کتاب باز کردم گفت به چشم اومده اونم زده به بدنش
و اینکع از بیمارستان که مرخص شد افتضا شد نه اینکه سورم... میزدن بهش بدتر ترسو شد
خسته شدم
ولی الان بهتر دعا بهش دادن گذاشتم براش

برو تو اینستا بشون بغلت بهش غذا بده پسر منم اینطوری میخوره

نکنه چشم خورده
ی تخم مرغ برا چشم زخم بشکنید خیلی خوبه اگ بلده مامانت بده بشکنه

اینقدر که دعوا کردن روی روان بچه اثر منفی می‌ذاره غذا نخوردن نمی‌ذاره مریض هم که هست حق داره اشتهاشو از دست داده یه مدت فقط غذا رو بذار جلوش بهش اصرار نکن اگر هم نخورد کاریش نداشته باش چند روز اینجوری کن

عزیزم دعا بخون نماز بخون نمیدونم یه کاری که ارومت کنه تا اروم بشی چون الان خودت عصبی و استرس داری به پسرتم انتقال میدی خودت ارامش داشته باش حتما اونم اروم میشه ایشالله که صبرن بیشتر بشه وقتی عصبی میشی فقط از اونجا دور بشو

پسر منم بد داروعه مجبورم میزارمش روی پام با سرنگ میریزم دهنش دماغشو چند ثانیه میگیرم تا قورت بده اما جونم در میاد تا دارو بخوره پشتشم سریع اب میدم. اما جدیدن قبل دارو براش توضیح میدم که شربتش میدونم بد مزس اما باید بخوره تا خوب بشه تین حرفم باعث شده یکمی همکاری کنه

سوره ابراهیم بخون براش

نه عزیزم همه مادرا‌وم میارن خسته میشن
اشکال نداره منم همینطوریم بعضی موقع ها از شدت اعصبانیت عصبی میشم جیغ و داد میکنم
غذا نخوردنم واقعا سخته جون گشنه هستن همش نق نق اذیتشون بیشتره
من یه سنی پسرم بد غذا بود روانی شده بودم
کم کم بهش میدادم میذاشتم جلوش خودش بخوره
انشاالله کوچولو شماهم خوب میشه نگران نباش
وابستگی هم تو این سن خیلی بیشتره من تا سرویس بهداشتی میرفتم پسرم پشت در گریه میکرد
یکسر بغلم بود الان خداروشکر خیلی بهتر شده

عزیزم شما مادر بدی نیستی خب خسته شدی اما بدون همه یجور درگیری بابچه رو دارن مثلا دخترمنم اصلا دارو نمیخوره و سرما خورده وحال تو درک میکنم غذاهم زیاد نمیخوره کلا زیاد سخت نگیر

مادر بودن خیلی سختهههه خیلی. من درکت میکنم. منم شده سرش داد بزننم. ولی کتکش نزدم ببن ما باید رو رفتارمون کار کنیم همین رفتار های بدمون داد زدنای بیخودی باعث میشه بچه چیزی نخور چون این بجه ناراحته

عزیزم یکم دعا چشم نظر براش بگیر صدقه بده.