۱۴ پاسخ

اسم رژیمتون چیه

یه سوال برنامه رژیمی ک میده خیلی پیچیده س ؟یعنی ماهی کبابی و گوشت و مرغ کبابی از این مدل رژیم هایی ک خرج تراشن🤣یا نه هر چی ک غذا درست کنی میتونی بخوری؟

ببخشید میتونم وزن تون را بپرسم
چون منم خیلی چاق شدم و میخوام برم تو پروسه رژیم و کاهش وزن

عزیزجان گفتید در مورد رژیم تون یه تاپیک میزارید توضیح میدید

عاشق چینی گل سرخی ام🥰🥺

اون یکی کاپوچینوعه

آفرین عزیزم موفق باشی هم شما وهم مامانت🥰
منم از اول اردیبهشت شروع کردم خیلی حس خوبی دارم

آفرین خوشم اومد
من از وقتی زایمان کردم چاییامو حتما باید با شکلات یا کیک و شیرینی بخورم😂😂😂 واقنم شکمم گنده شده و ناراحتم میکنه😐😐😐

واقعا افرین به اراده ات
منم خیلی اعصابم سر وزنم خورده کاش بتونم رژیم بگیدم

آفرین

عزیزم میشه راجع به رژیمت بهم بگی که چجوریه

چ رژیمیه ک توش شیرینی و بیسگوییت میشه خورد! من رژیمم اصلا اینا کاملا حذفن

آفرین به اراده آت عزیرم ان شاالله به خواسته آت میرسی

ماشالله. افرین 👏 خیلی خوشم میاد از آدمای با اراده...موفق باشی عزیزجان

سوال های مرتبط

مامان جوجوطلایی مامان جوجوطلایی ۱۰ ماهگی
مامان مهبد مامان مهبد ۷ ماهگی
سلام مامانا
بیایین یکم درد و دل کنیم، بچه داری خودش یه پروسه بزرگه که واقعا نیاز داریم کسی در کنارمون باشه هوامون رو داشته باشه، مخصوصا از نظر روحی و روانی . تو این مدت خیلی حرفایی زدن که اگه نمیزدن نه از چشم ما می افتادن نه اینکه واقعا زدن اون حرف تاثیری روی زندگی خودشون نذاشته فقط خودشون رو اون لحظه خالی کردن و چقدر فشار روانی رو روی ما زیاد کردن حالا از مادر خودمون بگیر تا هفت پشت غریبه ..... ولی بیشتر از همه اون چیزی که تو ذهن حداقل من باقی مونده و روح و روانم رو خورده حرفهایی بوده که از عزیزترین های زندگی خودم شنیدم، که از همون روز اول بیمارستان و بعد از زایمان شروع شد، ۱) همون روزی که زایمان کردم و رو تخت بیمارستان بودم یه عزیزی اومد ملاقات و یه نگاه بهم کرد و گفت انگار یکی دیگه هم اون تو ( داخل شکمم) جا مونده . و چقدر اون لحظه درد داشتم ولی الان درد رو یادم رفته ولی اون حرف رو نه، ۲) روز دوم بعد زایمان ترخیص شدم و رفتم خونه و یه عزیزی که اومده بود کمک حالم باشه گفت برو یه دوش بگیر بیا برا خودت شام بپز یکم جون بگیری و من با حال در مونده داشتم فکر میکردم من یه روزه زایمان کردم الان باید وایسم پای گاز!!!! دارم فکر میکنم اینکه عدد گذاشتم ممکن تا هزار هم بشمارم و این حرف ها و کدورت ها و زخم زبون ها که توی ذهنم باقی موندن تموم نشن ..... میخوام بگم ما مادریم، همون دخترای دیروز که زندگی مون بعد از بدنیا اومدن بچه هامون به دو قسمت کاملا متفاوت تبدیل شده ، از ما که گذشت ولی یاد گرفتم اگه رفتم دیدن کسی که بچه ش تازه بدنیا اومده اگه بلد نیستم حرف مثبتی بزنم حداقل سکوت کنم و هیچ حرفی نزنم