۱۶ پاسخ

آره بابا زوده همش الکیه میگن بچه پشت سر هم باهم بزرگ میشن و فلان بخدا داغون میشی

از من به تو نصیحت تا ده سال نیار من دخترم ۴ سال بود همسن پسرم بود که بدنیا اند پسرم حالا باهم انقد دعوا مکنن به هم مزنن یعنی بریدم وقتی شلوع مکنن الان ابجیش نیست دراز کشیده ساکت وقتی میاد باز شروع میشه وقتی دیر بیاری پسرت بزرگ میشه دیگه بهم کار ندارن با عشق برات نگه میداری ولی الان مثل مال من باهم راه نمیان

من۳تادارم نمیدونم من که خیلی پشیمونم چون وقت براخودم اصلاندارم ازگردن تاپا داغونم البته من کمکی ندارم شایدشماشرایطت بامن فرق میکنه

من الان دومی باردارم البته میخواستم پسرم ۴ یا ۵ ساله بشه بعدش بیارم ولی دیگه لطف خدا شد یهوی ناخواسته باردارشدم الان فکرمیکنم میگم خوبه پشت هم باهم بزرگ میشن بازی میکن از یه لحاظ هم میترسم میگم نکن نتونم به دوتاشون برسم

فاصله سنی بچه های من 8ساله وبه شدت راضی هستم.
به نظرمنم
تربیت وتوجه درست ویکسان والدین خیلی اهمیت داره حالاباهرچندسال تفاوت سنی

من‌سن کم بود بچه اول آوردم
باز خریت بعدی رو کردم
پسر اولم وقتی ۴سال شد
دومی آوردم
شهر غریب
یعنی مردم زنده شدم
الان هم یک دقیقه نمی‌سازند
یک‌حمام نمیتونم برم
ب نظر من ۱۰سال باشه خوبه

اختلاف پنج سال عالیه .برا منم بچه ها همین اختلاف سنی رو دارن

منم خیلی به بچه دوم فکر میکنم
هم خودم هم همسرم خیلی علاقه داریم
یه چیز بگم اگر بخاطر اینکه حس میکنی ممکنه رایان با بچه دوم کنار نیاد یا مدام درگیری داشته باشن
یا حس کنی اون بزرگ و عاقل شده بعد برا دومی اقدام کنی باید بگم سخت در اشتباهی
بچه هایی که پشت سر هم هستن حالا تو هر سنی ک باشن اون حسادته رو دارن
هم خودم تو بچگی درگیر همین مشکل بودم هم تو اقوام بچه های زیادی دیدم با فاصله سنی پنج شیش سال ولی بازم سازش نداشتن با هم
به نظر من اگر بین بچه ها فرق نذاری و بلد باشی مدیریت کنی فاصله سنی سه تا چهارسال خیلی عالیه

من نظرم رو این بود وقتی پسرم۳یا۴ساله شد اقدام کنم برا دومی که خدا خاست وقتی پسرم۱۵ماهه بود متوجه شدم باردارم.خداروشکر از همین الان که دخترم چهاردستو پا افتاده باهم کلی بازی میکنن.بنظرم اینکه دعوا بیفتن و این چیزا بستگی به پدرو مادر داره.همه بهم میگفتن چجوری میخای داشته باشی یا پسرت حسودی میکنه و میزنه ولی واقعا پسرم با اینکه خیلی لجبازه ولی سر دخترم اصلا اذیتم نکرد.چرا ماخاسته ممکنه آسیب بزنه بهش موقع بازی ولی از قصد نمیزنه.من کیف میکنم وقتایی که باهم میخندن و بازی میکنن

عزیزم این کار بستگی بخودتتون داره.یکی میگه بیار یکی میگه نیار .مگه ما میخایم بزرگشون کنیم☺

ما اصلا به بچه دوم فکر نمیکنیم ولی یک سال شده که درخواست دادیم از بهزیستی که یه دختر بهمون بدن ولی هنوز منتطریم...
اگر قصد دارید دوتا بچه داشته باشید فاصله رو بیشتر از این نکنید سال اینده اقدام کنید که حداقل بچه ها همبازی ، هم فکر و همسنو سال باشن

من نظر خودمو بگم یکی هست بچش ارومه توان مالیم داره همه چیز اوکیه
ولی من بچم فوقالعاده فعاله و اصلا به دومی فکر نمیکنم‌
همسرمم میگه شاید وقتی ارمان ۹ سالش شد یکی دیگه بیاریم
ولی واقعا من خودم از نظر روحی و روانی و بدنی توان ندارم

منم اهورا دارم فقط دیگ هم نمی‌خوام

اره بزار بره مهد بعد بیار، منکه شااید بیارم اگه شوهرم قبول کنه عرفان بشه ۶سالش اقدام میکنیم، تفاوت سنی کم برا اینا که کمکی دارن و بچشون ارومه خوبه، من دیشب دوساعت از دست عرفان گریه کردم، بچه جدید حالاها نمیخوام 😔

من خودم اصلا دلم نمیخواد دیگه ولی مانلی عاشق بچه هستش همش میگه برام آبجی و داداش بیار من حوصلم سر نره وقتی اینجوری میگه واقعا دلم براش میسوزه دلم میخواد یکی براش بیارم ولی ن العان شاید وقتی کلاس اولشو تموم کرد

منکه دیگ نه چون خیلی سخته و باید بفکر اینده اش هم باشیم فقط بچه اوردن نباید مد نظر باشه

سوال های مرتبط

مامان رایانی🥹😍 مامان رایانی🥹😍 ۲ سالگی
من زیاد دست ب قلمم‌خوب نیست نمیتونم خوب بنویسم ولی دیشب دیر خوابیدم این‌متنتو نوشتم

قلب از اینکه زایمان کنم هرکی بهم میگفت تا میتونی بخور بخواب که بچه بیاد رنگ ارامش نمیبینی پیش خودم میگفتم چی میگه این بابا بچه ام میخوابه منم باهاش میخوابم..
تا اینکه زایمان کردم بچه اومد
از اون روز ب بعد حرفشو درک کردم
منظور از ارامش خوابیدن بدون فکر کردن ب بچه بود گردش با فکر ازاد بود فهمیدم که چقدر میتونه خوابت سبک باشه بدون اینکه خودت بفهمی
پسرم ک اومد هرشب هرشب بهش فکر میکنم
غذا میخورع بهش فکر میکنم غذا نپره گلوش
میخوابه بهش فکر میکنم ک تو خواب جاییش درد نگیره من خواب باشم
بیرون میرم چندساعت تنهاش میزارم بهش فکر میکنم نکنه گشنه باشه بعش غذا بدن بپره گلوش
نکنه خودشو کثیف کنه نکنه چیزیش بشه
پسرم ک اومد با خودش امید ب زندگی اورد
زندگی قبل از رایان‌یادم نمیاد حس‌میکنم از وقتی بدنیا اومدم رایان کنارم بوده
میفهمم که ی خوراکی خریدن برا رایان چقدر خوشحالم میکنه میفهمم که پارک رفتن چقدر لذت بخشه میفهمم بازی کردن با ی بچه کوچیک چقدر حس خوبی داره میفهمم‌که ی بچه چقدر تورا واقعی دوست داره

همیشه هرشب قبل از خواب با خدای خودم حرف میزنم یکم از حرفامو اینجا میگم
خدایا روزی هزاران بارشکرمیکنم برای وجود رایان خدایا برای وجودش خنده اش سلامتش خوشحالیش شکرت

خدایا هیچ مادری داغ بچشو نبینه
خدایا هیچ بچه ای سرما خوردگی ساده ایم نخوره که ی مادر مریض میشه از ترس
خدایا خودت نگهدارومراقب همه‌ی بچها باش
خدایا شکرتت برای وجود پسرم‌رایان
♥️🫂🥹🧿😍