چقدر مازنا گناه داریم که هم بچه میاریم باهمه ی سختیاش،هم بزرگ میکنیم هم دردهای جسمی بعداززایمان میگیریم هم افسرده میشیم....هم حال دلمون خوش نیست که حداقل از بعدش لذت ببریم هم هزارتاکوفت دیگه.خودم درگیر وسواس شدید شدم وافسردگی دارم.
اونوقت شوهرم دهنش بازنمیشه دوکلمه حرف بزنه باهام سبک بشم،وقتی هم میگم حالم بده منتظرم ارومم کنه میگه انشاالله که خیره وتمام.
ولی تادلت بخواد باتک جمله هاو رفتااش اذیتم میکنه.ازاینجابرم کرج و برگردمو جاهای دیگه برم اگه من حرف نزنم اصلا چیزی نمیگه انگار اسنپه.....
خسته شدم از غر غرو بی تفاوتی و بی........
اه

عزیزم از ویژگی زنانگی، تنهایی رو نگفتی . حتی شوهر خوب هم داشته باشی بار سنگین خیلی چیزا رو توی زندگی تنهایی به دوش میکشی. کدوم شوهریه بفهمه یه شب بچه تب داره مادر چه حالی داره تا صبح؟؟؟ کی جز خدا و خودمون میدونه ما واقعا چطور پیش میریم؟

کاش مردی هیچ نری وجود نداشت دنیا خیلی جای بهتری برای ما زنها بود

حاقل برای خواب برو

دقیقا مادری کردن خیلی سخته و هیچکس درک نمیکنه آدم حتی شوهرت

من با دوتا بچه ۲۰ روز تو خونه تنهام
شوهرم رفته شهرستان سرکار چند شب پیش دختر بزرگم تب کرد ۳ روز بالا ی سرش بودم نخوابیدم
هر چی بهش میگم زودتر بیا حال روحی و روانی و جسمی م خوب نیست انگار ن انگار
الان ۲ روز که دیگه زنگ هم نمیزنه🫥😶😶😶

با کل جونم میفهممت.... امشب سر سفره پسرم گریه میکرد گرفتمش که باباش غذا خورد... خودم اولین لقمه رو گذلشتم دهنم و شوهرم شروع کرد داد زدن سر من که چرا لوسش میکنی... تو دهنم خشک شد پاشدم سفره رو جمع کردم و هنوز دارم گریه میکنم.....

درد هممون یکیه من تو شهر غریب با ی بچه بدون هیچ فامیل و دوستی تا شب توخونه تنهاییم اون روز به مادرش پول داده بود درحالی که خودمون تو سختی هستیم گفتم ی بار بگو ندارم آخه ماهم گناه داریم من غربت و بدبختیشو بکشم پولشو بدی به مادرت بخدا دو روزه باهام حرف نمیزنه سر این حرف 😭

🫠🫠🫠واقعا سخته کاملا میفهمم چی میگی
منی که الان بیرون زدگی شدید دیسک دارم و از هیچ جانبی درک نمیشم با یه بچه کوچیک

کم پیدا میشه مردی که زنش و درک کنه، ب درد و دلاش گوش بده. 😞🫥