۲ پاسخ

دیروز یک پسر ۵ ساله رفته بود رویه پله سرسره و راه بقیه را بسته بود. دخترمنم هرچی بهش گفت برو اونطرف راهو باز نکرد. کلی بچه جمع شده بود ولی راهشون نمیداد. بعد دختر من زده بودش تا رفته بود کنار.
تیم ساعت بعد مادر پسره اومد گفت دخترت بچمو زده من اصلا ندیده بودم کی زده. میگفت چرا حواست به بچت نیست. میخواست منو تکه تکه کنه.
من حول کرده بودم یادم رفت بگم تو خودت کجایی رفتی نشستی بچت هر خطایی کنه عی خیالت نیست. دختر منم دیده سر راهشه عقبش زده. نصف سن بچتو داره.
دیگه چندتا بچه هایه بزرگ دیگه هم باهاشون اشنا بودن حسابی بچمو اذیت کردن هرچقدرم میخواستم ببرمش راضی نمیشد.‌

عزیزم درسته کوچکه اما باهاش حرف بزن بچه ها درک بالایی دارن سعی کن بهش توضیح بدی که نباید از کسی بترسه یا اینکه هر هر جوری برخورد کرد همونجور جوابش بده دربرابر بقیه کوتاه نیاد

سوال های مرتبط

مامان پناه خانومی مامان پناه خانومی ۳ سالگی
دوستان من تو شهر غریب هستم
اینجا هیچ دوستی ندارم
غیر یکی از دوستای کلاس اول ابتدایی ک بعد ۲۰ سال دوباره همدیگرو دیدیم و ۲.۳ ساله باهم در ارتباطیم ( ک کاش اونم نبود 😩)
یه پسر داره دو ماه از دختر من بزرگ تره
اینک همسرم از همسر دوستم خوشش نمیاد یه طرف
چن وقته بچه هامون هم اصن باهم نمیسازن
هرچیزی دخترم میگیره اون میخواد و بلعکس
هیچکدوم هم کوتاه نمیان
پسر دوستم برا اینک کوتاه نیاد جیغای بد میکشه ک دخترم از جیغاش میترسه گریه میکنه، چن بار هم گفتم جیغ نزن پناه میترسه ، حتی جلو دوستم گفتم ک متوجه بشه. یا میاد دست دخترمو محکم میکشه فشار میده ب زور بریم بازی کنیم دخترمم بش حساس شده اصن نمیره سمتش
اما خب اونم بچس تو خصلتش مثه اینک اینجوریه
دوس ندارم دخترم بیشتر از این اذیت بشه موندم چجوری رابطمو با دوستم کم تر کنم ک ناراحت نشه ، البته خیلی اوقات به بهونه های مختلف میپیچونمش ک میشه شاید ماهی یکی دوبار همدیگرو ببینیم، دست دوستم باشه میخواد همه اخر هفته ها باهم باشیم 🤦🏻‍♀️
با اوضاع بچه ها اصن همون یه بارمدوس ندارم ببینمشون
مامان محمدطاها وتودلی مامان محمدطاها وتودلی ۲ سالگی
خب خب برای از پوشک گرفتن اول که صبور باشین بچه ها که مثل ما بزرگترها حالیشون نیست پس اصلا از خشونت و عصبانیت استفاده نکنین دوم اینکه جایزه در نظر بگیرین اون جایزه ممکنه خوراکی باشه یا وسیله یا هرچیزی خودم برای پسرم یه ماژیک خریدم که به دستشویی علاقمند بشه روز اول بردم دستشویی گفت جیش دارم گفتم آفرین مامانی رفت پیش مامان وباباش دیگه از اون به بعد می‌گفت بریم منم هربار که می‌گفت بهش برچسب میدادم که بچسبونه (حالا شخصیت مورد علاقه)چندین بار خطا داد که اصلا عصبی نشدم فقط گفتم ای بابا نرفت پیش مامانش که ،روزم دوم پی پی کرد تو شلوارش (حتما از شلوار دمپا کش یا تنگ استفاده کنین)که رو فرش نریزه همین باعث شد اون حس بد که بدنش بخوره چندشش بشه و بگه بریم دستشویی مامانا اینم بگم که پسر من بشدت لجبازه بشدتتتتت بخاطر همین همیشه لحنم سوالیه دستوری نیست مثلاً بدو بریم دستشویی نه!مامانی بنظرت جیش بره پیش مامانش ،پی پی بره بغل مامانش که کلا پروسه خدافظی و بوس فرستادنم داریم 🤣😂الان یه دیوار دستشویی ما محل نقاشیه دیوار بغل دستش محل چسباندن برچسب کلا همین منوال باعث شد حتی توی خواب بگه مامان پاشو جیش بره بغل مامانش منم یه عالمه جیغ و هورا و تشویق و جایزه ریز و درشت امیدوارم بدرتون خورده باشه یه نکته خیلی خیلی مهم مای بی بی قطع کردین لطفاً یک هفته جایی نرین اصلا دیگه مای بی بی تمام شد الان فعلا ببندم امروز میخام برم پارک حالا موقع خواب وقتی بیدار نبود ببندیم قبل از بیدازشدن باز کنین من خیلیا دیدم همش بستن و باز کردن و به نتیجه نرسیدن🥰❤️