۹ پاسخ

سلام عزیزم صبح بخیر. بنظرم بهش بگو شنا رفتن کنسله چون ژیمناستیک رو کامل نرفتی یکی دوبار باباش تنهابره تا متوجه بشه و بقیه کلاس هارو بره

اگر از الان محکم نباشی فکر می‌کنه مدرسه رو هم می تونه کنار بذاره عزیزم و برات دردسر میشه

امسال پیش میره!؟

سلام کته بانو
تو فکرت بودم.دکتر چی گفت؟

پسر منم ژیمناستیکو یکی دو جلسه رفت گفت دیگه نمیرم چون واسش جذابیتی نداشت، دلش حرکات بزن بزن و هیجانی میخاست که گفتن کلاس رزمی واسش زوده ولی مهدو میره، به نظرم تشویقش کنید که بره چون بعدا برای مدرسه به مشکل میخورید اگه اخلاقش اینطور باشه که هر چیزیو چن روز بره و دلشو بزنه

عین پسر منه زود براش تکراری میشه
اینا موقع ازدواج چیکار میکنن؟؟

سلام ها عریزم
صبحت بخیر پسرا زود خسته میشن

علاقه ای ب مهد ای در چیزا ند ارن
پسر من هی میگه من نمیرم مهد🥴😩
خدا بخیر کنه
باید بره پیس دو
انشاالله
تو خونه هو تن نمیده اصلا باهاش چیزی کار کنم مثلا شعری سوره حفظی

سلام عزیزم ، صبحت بخیر . واسه ما مامان های کته بانو زشته دیگه این موقع خواب باشیم ، الان باید به فکر ناهار باشی
من پارسال پسرم رو‌کلاس نقاشی ثبت نام کردم چند جلسه رفت زیاد علاقه نداشت خواستم کلاسش رو‌عوض کنم چیز دیگه ثبت نام کنم، مربیش اجازه نداد گفت حتی اگه علاقه نداره یا تمرین نمیکنه هیچ اشکالی ندارد اگه کلاسش رو‌عوض کنی همین جوری عادت می‌کنه و برای پیش و مدرسه مشکل میخوری
حالا شما هم تا میگه نمی‌خوام برم زود کوتاه نیا ، بگو تا آخر دوره باید بری

سلام صبح شما بخیر منم پسرم کلاس ژیمناستیک میره مث پسرشما بعد چند جلسه گفت نمیرم ولی آخر هفته ها برا‌ش جايزه میگرفتیم چون حرکاتش رو خوب میزد وعلاقه پیدا کرد

سوال های مرتبط

مامان حسین کیان مامان حسین کیان ۵ سالگی
سلام مامانای مهربون عصرتون بخیر خوبین حسین جانم ۶ سالشه دیروز که باپدرش رفته بود بیرون یه جا سوییچی خریده بود بعد امروز رفت توی بالکن دید بچه ها توی کوچه ان بازی میکنن گفت منم برم گفتم برو رفت گفت جا سویچیمم میبرم به دوستام نشون بدم گفتم ببر بعد که رفت منم از بالا داشتم نگاش میکردم دیدم جا سویجی دست پسر همسایه مون هست حالا نمیدونم خود پسرم داده یا پسره گرفتم بعد دیدم چند بار هی پسرم رفت نزدیکش که ازش بگیره پسر نداد هی برگشت عقب دوباره پسر اون وسیله ارزش نداره دوست دارم پسرم یاد بگیره بلد باشه وقتی وسیله ای رو که مال خودش به کسی داد دوباره بتونه بگیره و اینکه توی دوست یابی خیلی ضعیفه من سعی میکنم روزی دوساعت باهاش بازی کنم همسرم که اصلا باهاش بازی نمیکنه منم انتطاری ازش ندارم چون ۵صبح میره تا ۵ غروب فقط بلد بگه بیا بشین کارتون ببین یا گوشیشو بده دستش منم باهاش بازی می‌کنم واقعا سخته چون پسر کوچیکم هم سن اضطراب جداییشه همش گریه میکنه منم همش بغل میکنم که با پسر بزرگم بازی کنم و حسین اصلا با خودش بازی نمیکنه و خیل عصبیه زود قهر میکنه میگم حالا بازی ما تموم شد خودت بازی کن گریه میکنه و بشدت بد غذاست و انگار بترسه خجالت بکشه خیلی آروم حرف میزنه کسی نمیشنوه و بردمش باشگاه توی زمستون هوا سرد دو ماه بردم راهم هم دور بود پسر کوچیکم رو بغل میکردم می‌بردم اصلا تلاش نمی‌کرد هیچی یاد نگرفت