خانما منو کمک کنین دیگه دارم بالا میارم از حرص.شوهرم از صبح الطلوع بچه رو می‌بره بالا خونه ی مادرشوهرم چیزی هم میگم دعوا میندازه میگه بچه رو میگیرم ازت خودش هم نبردنی یا پدر شوهرم یا برادر شوهرم میان میبرنش هی بهونه میارم قبول نمیکنن ک بچه باید تو خونش باشه
اصلا خیلی آدمای نفهمین دیگه وقتی میبینن نمیبرم بچه ی جاریمو میارن پایین یا یه وعده شام میمونن یا ناهار یعنی هرروز من اینجوریه چیکار کنم توروخدا بگین

عزیزم بگو اونا بیان پایین اشکال نداره، بازم بچه ت جلو چشمه خودته، اگرم رفت بالا توأم باهاش برو ناهارتو بخور بگو برم بچرو بخوابونم بعد ازظهر دوباره میارمش، شامم بمون اونجا. ببینن اذیت نمیشی بابت این موضوع و ناهار شام اونجایی خودشون بیخیال میشن، این وقتایی که میاری پایین بخوابونشیو طولانی تر کن

ینی چی که بچه رو ازت میگیرم😡
هر وقت بچه رو خواستن ببرن چه شوهرت چه هرکس دیگه ای خودتم برو نمون خونه قشنگ ناهار وشامتو بخور بعد بچه خوابش اومدنی بیارش خونه بخوابون
فقط خدا صبرت بده با این اخلاق شوهرت ینی چی اخه

خوش به حالت ،ازچی نگرانی ، مثله من خوبه همیشه تنهام جاییم ندارم برم ،مادرم شوهرم خونه بغلیه چشم دیدن من وبچه هامانداره فقط دختراش وبچه هاشون خونشون هستن هرروز منم تنهابابچه هام میشینیم😔میرن ،میان ،صحبت میکنن ،صدای خنده هاشون میاد ،من وبچه هام ساکت وسوت وکور

خدا نجاتت بده خدا صبرت بده عزیزم ولی به نظر منم دنبالش برو نزار بچت تنها اوتجا باشه اینا میخان بچه بهشون عادت کنه به نظر من یه چند روز برو خونه مامانت

فکر کنم اونا بچه رو خیلی دوست دارن بخاطر اونه خودتم برو باهاش

عزیزم بچه رومیبره پیششون بروبشین همونجا ازسرجات هم تکون نخور ناهارت روخم همونجا بخور اصلا هم توتون مدت بچه رونگهداری نکن.وقتی خوابش گرفت بیارخونت دوتایی بخوابین.یه‌مدت ببینن اینجوری خیلی داری راحت میگذرونی خودشون خسته میشن.....ببین اصلا وقتی بچه خونه مادرشوهرته اصلا هیچ کاری نکن ..ولی اینکه میگی شوهرت میگه بچه روازت میگیرم خیلی جای بحث داره من اگه شوهرم این گوه روبخوره روزگارشو سیاه میکنم یه کاری میکنم روزی هزار باربگه گوه خوردم.اگه پدرش منطقیه باهاش راجع به حرفی که پسرش زده صحبت کن.اخه من پدر شوهرم ببینه پسراش کاربدی بکنن فقط کافیه عروس ها بهش بگن دیگه ابرو برا پسراش نمیزاره

وای خدا صبرت بده ،

چرا شوهرت میگه بچه رو ازت میگیرم

منم همین🥲😞