۱۰ پاسخ

بهشته

خونه مامان بابام اینجوری بهشته.
اماازما دورن ما میگیم بفروشید بیاید تهران نمیان

اخ گفتی،خونه مامانم ویلایی حیاط داره،ما یکسره اینجاییم ،حالا موندم رفتیم خونه خودمون چطوری سرگرمش کنم🤕🥴🥴

منم این سبک خونه ها رو خیلی دوست دارم.خونه مامانم تقریبا اینطوریه .بچم عاشقشه

منم عاشق خونه ویلایی ام

خیلی قشنگن خودا اگه خدا منو لایق خونه دونست و خونه بهم داد همچین حیاطی میسازم
وداخل نوساز و قشنگ یه نقشه هایی تو سرمه که دلم میخواد تو خونه خودم باشه که نقشه کشی ها هم گیج میشن

قشنگه ها ولی من الان که مادرم و زن خونه
دوست دارم خونه نوساز باشه تازه ساخت‌باشه و همین جور حیاط دار باشه

خیلی زیباست

تصویر

واین خیلی قشنگن

تصویر

اینم یکیش

تصویر

سوال های مرتبط

مامان دلسا مامان دلسا ۱ سالگی
اولین روز از شیر گرفتن به پایان رسید😁
صبح که دیگه بیدار شد اخرین وعده ی شیرشو خورد
بهش صبحونه دادم بعدش هی نق زد که شیر میخوام سر سینم چسب برق زدم گفتم می می اوخ شده درش اوردم نگاهش کرد گفتم بیا دست بزن ببین اوخ شده دیگه رفت اون طرف نشست و باز نق نق کرد تصویری زنگ زدم مامانم یکم حرف زدیم با مامانمم دردودل کرد که می می اوخ شده بهشم نشون دادیم😀
خلاصه بهش میوه دادم خورد یه یک ساعت بعدش نهارش دادم و از خونه رفتیم بیرون خونه مادر شوهرم اونحا هم چند بار نق زد که شیر میخوام گفتم می می اوخه یکم که نق زد بعدش بهش یه خوراکی یا میوه میدادم
بهتر میشد یادش میرفت دیگه عصرش خیلی داشت بهونه میگرفت بردمش تو حمام اب بازی کرد یه نیم ساعتی سرش گرم شد اومد بیرون تا یکی دو ساعت اوکی بود باز شروع کرد ارونحا اومدیم بیرون رفتیم خونه مامانم(خونه ی مادر شوهرم و مامانم به هم نزدیکه)دیگه اونجا یکم بازی کرد بستنی خورد قبلشم بهش شام داده بودم
تا ۱۲ که اومدیم خونه اومدیم تو اتاقش یکم با اسباب بازیاش بازی کردیم دیگه گفتم بخوابیم هی می می کرد گفتم اوخه گیجه خواب بود دیدم خیلی نق میزنه توی عصاری خوریش میوه ریختم اومدیم توی تشکش یکم اونو خورد یکم زدم پشت کمرش و خدا را شکر خوابید
حالا دلسا وسط شب بیدار میشد همیشه ببینم امشب چی میشه🤦🏻‍♀️
انشالله بگذره زودتر
سینه هامم سنگین شده یه بار دوشیدمش باید برم یکم دیگه بدوشمش که سبک بشه کمی
مامان ایلیا🩵الینا🩷 مامان ایلیا🩵الینا🩷 ۹ ماهگی