۴ پاسخ

اه حرصم گرفت اصلا نزاری ها جنگ اول به از صلح اخر محترمانه اما مستقیم و رک بگو بهش بدون خودم بچه رو بیرون نبرید خیلی کوچیه شیر خشکیم باشه بازم به مادرش کنارش احتیاج داره قاطع باش

به مهربونی و خوبی به همسرت بگو، بگو من ترجیح میدم خودم کار بچه رو بکنم و نمیخوام به مامانت زحمت بدم نذار متوجه مقصود اصلی بشه فقط بگو من خواستم اینه و ازش بخواه مادرش رو روشن کنه اگر باز مادرشوهرت ادامه داد مستقیم به خودش بگو

یه سیاستی نشون بده و دیگه رفت آمد نکن

خیلی رک بهش بگو یا شوهرت و واسطه کن بگه بهش منم مادرشوهرم گاهی دخترمو میبره بالا درحد نیم ساعت یه ساعت باهاش بازی میکنه ولی برای بیرون از خونه نه

سوال های مرتبط

مامان دیا مامان دیا ۳ ماهگی
سلام مامانا یه سوال بی ربط دارم و ممنون میشم اگه جواب دادین..من مودتی مجبورم طبقه بالای خونه پددشوهر باشم که درب حیاط مجزا ندارم اوایل میگفتن نباید اشپزی کنی و با ما غذا بخور بچم ۳ ماه و نیمشه..میرفتم سر سفره بچه رو ازم میگرفتن در حال غذا خوردن خوردشون درازش میکرد به شکم روی پاهاش و تیکه های غذا از بالا میوفتاد روش یا دست چربی میخورد به لباساش..متنفر بودم از این کار جاشو میاوردم نزدیک خودم سریع مادرشوهرم بلندش میکرد
یه با یه دست میگرفتش روی پهلوش اونم حالت دمر بچه اذیت میشد خانوادا خودم تا حالا بدون اجازم هیچ کاری نکردن یا حنی توی حیتط نبردن این میخواس ببرش بیرون میگفت شیر خشکیه باخودم همه جا میبرمش..منم تصمیم گرفتم دیگه باهاشون غذا نخورم و هرچی بود ساده خودم بخورم و نزارم همچین کارایی با بچم بکنه..من یه چشمم سر فشار بارداری تا شد تاندونای دوتا دستم کشیده شدن سر مراقبت از بچم خیلی ضعیف و داغون شدم و غصه و حرص میخورم کسی با بچم اونطوری کنه من که مادرشم سر سفره اونجور نمیزارم یا حتی مادر خودم از این کارا نمیکنه..شیرخشک زیرانداز همه چی پایین بود که گاهی بگیرش و با این اوضاع همه رو برداشتم الانم قهر کرده و بلاکم کرده مادرش..