دقیقا بچه خواهر من اینقد ک آبجیم و شوهرش نذاشتن بچها با هم دعوا کنن یا سریع تو دعوا بچها دخالت کزدن بچش نمیتون از خودش دفاع کن
عزیزم تو دعوای بچهها نباید دخالت می کردی، اگه یه بارم بزنه تو سر دخترت چیزی نمیشه، اگه باز دوم زد و بچه ات نتونست از خودش دفاع کنه اون موقع دخالت می کردی، بچه باید دفاع کردن از خودش رو یاد بگیره نه اینکه بدونه مادر همیشه پشتشه.
بعدم لزومی نداشته برای پدرشوهرت موضوع به این کوچیکی رو تعریف کنی.
به حرف پدرشوهرت هم اهمیت نده، به بچه ات یاد بده بعضی بزرگترها شوخی می کنن.
کلا هم چون خیلی حساسی کم رفت و آمد کن.
گلم جایی که میبینی دخترت رو محدود میکنن یا فشار روحی. براتون هست نرید اصلا. یا خیلی کمتر برید
سعی کن با ادماهایی که واقعا براتون دلسوزن رفت امد داشته باشید .
این دنیاسیاست نداشته بشی باختی
منم درگیر این مسائلم متاسفانه😢
یعنی دخترم اگر ده دقیقه فقط ده دقیقه کنارشون باشه دیگه تا چند روز عصبیه و پرخاشگره
عکس العمل کمترنشون بده تاکاربه کارت نداشته باشن
زیادتوجه نکن بی توجه باشی بیشترجذبت میشن هم توحرف هم توعمل
بچهاشوباشورشومیفرسته خودش نمیاد یاانقدردورهمی وفک وفامیلاودوستاشودعوت میکنه وخوش میگذرونه یعنی به شماکاری ندارم برنامه های خودمودارم تااین حد
مایه عروس داریم طبقه پایین ازبس سیاست داره بایدبیاین بینین فقط هم شوهرش به حرفشه هم مامانم شده یک ماهمم نیومدن بالاکاربهشون نداره
پدرشوهرت منظوری نداشته به نظر من شوخی کرده.ولی حرف مادرشوهرت منم بودم ناراحت میشدم.
ببخشیداخانواده شوهرت هنوزدرک نکردن که سلین فقط یک بچه ی ۳ونیم سالست مثل یه بچه ی ۷الی ۸ساله توقع دارن
بچه بایدبزنه داغون کنه پَرت کنه جیغ بزنه بدوبدو کنه بشکنه تایادبگیره
من جایی که انقدرفشارباشه کمترمیرم میام تابفهمن نفهمیدن قطع ارتباط میکنم تادوماهی راتامتوجه بشن به بچه زورنگن به همسرت بگوبره ولی خودتوبچه ات نرین تایکم حساب کاردستشون بیاد
ای خوااهرر اینجور چیزا پیش میاد تو هم مثل منی یکم حساس تری
اولا خوب کردی نزاشتی بچتو بزنه دوما کاش ب پدرشوهرم اصلا نمیگفتی
سوما دوباره ک گفت سلین اذیت کردی همه رو خصوصا اگ جلوی خودش گفت ب زبون بچه گونه بگو نهههه دخترم ماهه خانومه اصلا مارو اذیت نمیکنه....
همین دیروز همه مون خونه مادر شوهرم بودیم خب رادمان جان کلا یخش دیر باز میشه اما بچه های برادر شوهرام ک خواهر شوهرم نه زود جوش میخورن اونا داشتن بازی میکردن رادمان پیش من نشسته بود ک نگاهشون میکرد
پدر شوهرم و مادر شوهرم گییر داده بودن ک تو هم رادمان برو بازی کن ( من بچمو میشناسم خودش باید بره با این حرفا اصلا نمیره و بدتر میشه) منم گفتم خودش هر وقت بخاد میره دیدم هیی میگن هییی میگن مادر شوهرمم گفت این عادت کرده ب همون تنهاییش منم بدم اومد گفتم نه عزیز رادمان اصلا از این بازی ها خوشش نمیاد آخه این چ بازییه( دو تا از بچه ها کشتی میگرفتن باهم بقیه هم تشویق میکردند ک سر صدا) آخه اینم شد بازی 😂 دلم خنک شد دیگ هم هیچی نگفت
من جای تو بودم یه کم رفت و آمد با خانواده شوهرو کم میکردم
خدا لعنتشون کنه دوست ندارم اینطوری بگم اما روان مارو که داغون کردن خیلی دوست داشتم پسرم توحمع خانواده کیف کنه اما متاسفانه آدم نیستن وتاحایی که بتونم نمیرم
ازشون دوری کن اعتماد بنفسشو خیلی داغون میکنن نبرش پیششون هروقت گفتن چرا نمایید بگو دخترم اذیت میکنه
میگفتی بچه ست دیگه . حالا بچه من که خیلی اروم و دلنشینه . شما بچه شیطوون و بلا ندیدین
خداروشکر که دخترم سالمه و خانومه
همه اذیتاش فدای به تارموش
خب بگو میخواین نیایم این دفعه همراهتون خونتونم نیایم اگه اذیت میشین
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.