یعنی امروز انقد دلم شکست که حد نداره💔
یکی از فامیلامون بچش به دنیا اومده واسش امروز جشن شب هفته گرفته بودن ما رفتیم با مادر شوهرم اینا
یعنی ماشالا یکیشون یه حرفی از دهن گشادش درنمیاد که یه ذره اعتماد به نفس بده به بچه همشون اعتماد به نفس بچه رو از ریشه قطع میکنن
یکی از فامیل های مادر شوهرم بچش از سلین کوچیک تره اومده بزنه تو سر سلین منم دستشو گرفتم گفتم بچمو نزن اونوقت از راه برگشت پدر شوهرم اومده دنبالمون میگم دیار اومده بچمو بزنه مادر شوهرم میگه باید بزاری کتک بخوره تا یاد بگیره از خودش دفاع کنه گفتم شاید این اصن یاد نگیره چن بار وایسم نگاه کنم تا کتک بخوره تو دل خودم گفتم اگه بچه منم میرعت فامیلتون میزد همین نظر رو داشتی یا سریع میومدی‌ میگفتی یادش بده که کسی رو نزنه؟
اونوقت پدر شوهرم میگه سلین اذیت کردی همه رو؟؟؟ منو سلین هم همینجوری وایسادیم نگاه یعنی چی به بچه بگی اذیت کردی همه رو
پدر شوهرم دفعه اولش نیس این حرفو میزنه همیشه میگه الان میاد اذیتمون میکنه در صورتی ک بخدا بچه من اصلا اذیت کار نیس حالا واقعا نمیدونم چجوری جوابشو بدم دیگه خسته ام بخدا از این زندگی نکبت بار پیش اینا

۱۷ پاسخ

دقیقا بچه خواهر من اینقد ک آبجیم و شوهرش نذاشتن بچها با هم دعوا کنن یا سریع تو دعوا بچها دخالت کزدن بچش نمیتون از خودش دفاع کن

عزیزم تو دعوای بچه‌ها نباید دخالت می کردی، اگه یه بارم بزنه تو سر دخترت چیزی نمیشه، اگه باز دوم زد و بچه ات نتونست از خودش دفاع کنه اون موقع دخالت می کردی، بچه باید دفاع کردن از خودش رو یاد بگیره نه اینکه بدونه مادر همیشه پشتشه.
بعدم لزومی نداشته برای پدرشوهرت موضوع به این کوچیکی رو تعریف کنی.
به حرف پدرشوهرت هم اهمیت نده، به بچه ات یاد بده بعضی بزرگترها شوخی می کنن.
کلا هم چون خیلی حساسی کم رفت و آمد کن.

گلم جایی که میبینی دخترت رو محدود میکنن یا فشار روحی. براتون هست نرید اصلا. یا خیلی کمتر برید
سعی کن با ادماهایی که واقعا براتون دلسوزن رفت امد داشته باشید .

این دنیاسیاست نداشته بشی باختی

منم درگیر این مسائلم متاسفانه😢
یعنی دخترم اگر ده دقیقه فقط ده دقیقه کنارشون باشه دیگه تا چند روز عصبیه و پرخاشگره

عکس العمل کمترنشون بده تاکاربه کارت نداشته باشن

زیادتوجه نکن بی توجه باشی بیشترجذبت میشن هم توحرف هم توعمل

بچهاشوباشورشومیفرسته خودش نمیاد یاانقدردورهمی وفک وفامیلاودوستاشودعوت میکنه وخوش میگذرونه یعنی به شماکاری ندارم برنامه های خودمودارم تااین حد

مایه عروس داریم طبقه پایین ازبس سیاست داره بایدبیاین بینین فقط هم شوهرش به حرفشه هم مامانم شده یک ماهمم نیومدن بالاکاربهشون نداره

پدرشوهرت منظوری نداشته به نظر من شوخی کرده.ولی حرف مادرشوهرت منم بودم ناراحت میشدم.

ببخشیداخانواده شوهرت هنوزدرک نکردن که سلین فقط یک بچه ی ۳ونیم سالست مثل یه بچه ی ۷الی ۸ساله توقع دارن
بچه بایدبزنه داغون کنه پَرت کنه جیغ بزنه بدوبدو کنه بشکنه تایادبگیره
من جایی که انقدرفشارباشه کمترمیرم میام تابفهمن نفهمیدن قطع ارتباط میکنم تادوماهی راتامتوجه بشن به بچه زورنگن به همسرت بگوبره ولی خودتوبچه ات نرین تایکم حساب کاردستشون بیاد

ای خوااهرر اینجور چیزا پیش میاد تو هم مثل منی یکم حساس تری
اولا خوب کردی نزاشتی بچتو بزنه دوما کاش ب پدرشوهرم اصلا نمیگفتی
سوما دوباره ک گفت سلین اذیت کردی همه رو خصوصا اگ جلوی خودش گفت ب زبون بچه گونه بگو نهههه دخترم ماهه خانومه اصلا مارو اذیت نمیکنه.‌...
همین دیروز همه مون خونه مادر شوهرم بودیم خب رادمان جان کلا یخش دیر باز میشه اما بچه های برادر شوهرام ک خواهر شوهرم نه زود جوش میخورن اونا داشتن بازی میکردن رادمان پیش من نشسته بود ک نگاهشون می‌کرد
پدر شوهرم و مادر شوهرم گییر داده بودن ک تو هم رادمان برو بازی کن ( من بچمو میشناسم خودش باید بره با این حرفا اصلا نمیره و بدتر میشه) منم گفتم خودش هر وقت بخاد میره دیدم هیی میگن هییی میگن مادر شوهرمم گفت این عادت کرده ب همون تنهاییش منم بدم اومد گفتم نه عزیز رادمان اصلا از این بازی ها خوشش نمیاد آخه این چ بازییه( دو تا از بچه ها کشتی میگرفتن باهم بقیه هم تشویق می‌کردند ک سر صدا) آخه اینم شد بازی 😂 دلم خنک شد دیگ هم هیچی نگفت

من جای تو بودم یه کم رفت و آمد با خانواده شوهرو کم میکردم

خدا لعنتشون کنه دوست ندارم اینطوری بگم اما روان مارو که داغون کردن خیلی دوست داشتم پسرم توحمع خانواده کیف کنه اما متاسفانه آدم نیستن وتاحایی که بتونم نمیرم

ازشون دوری کن اعتماد بنفسشو خیلی داغون میکنن نبرش پیششون هروقت گفتن چرا نمایید بگو دخترم اذیت می‌کنه

میگفتی بچه ست دیگه . حالا بچه من که خیلی اروم و دلنشینه . شما بچه شیطوون و بلا ندیدین
خداروشکر که دخترم سالمه و خانومه
همه اذیتاش فدای به تارموش

خب بگو میخواین نیایم این دفعه همراهتون خونتونم نیایم اگه اذیت میشین

سوال های مرتبط

مامان مایا مامان مایا ۳ سالگی
خانومایی ک منو دخترمو میشناسن میدونن چقد من همیشه از دست دخترم شاکی ام😂 اینارو اینجا میتویسم بعد چند مدت میام میخونم مثل خاطره میشه 😂😂 دخترمن از صبح ک بیدار میشه دنبال بهونس گریه کنه بعدشم انقد خرابکاره تا چشم منو دور میبینه میره بهذجون دیوار ها میافته یا رژ میگیره به سر و صورتش و وسایلا میزنه عصرا ۳ تا ۷ میره مهد ۷ میاد گشنه خسته فقط جیییییغ گریه!!!! انقد اخلاقش بده اصلا باهاش بازی نمیکنم دوس ندارم بازی کنم خسته میشم حوصلمم نمیکشه! اما واسش پرستار خصوصی میگیرم بیاد بشینه باهاش بازی کنه: الان وقتی میگم فضولی میکنه در این حده که مامانم هر دفعه میاد (شهر دیگه س) نمیاد خونه من میره خونه ی اون یکی خواهرم که اونم دخترش از مایا یک سال کوچیکتره. سری اخر ک تولدم بود و همه خونه خواهرم رفتیم باز!!! شوهرم میخاس چایی بخوره مامانم انقد خسته بود از دست شلوغی های دخترم به شوهرم گفت نمیخاد چایی بخورین سریع تر بلند بشیم بریم. ازون موقع بهم بر خورده میگم دیگه مامانم اومد منم نرم!!! همیشه میرم پیششون همی میگن چقد فضوله!! امروز صبح زنگ زده مامانم میگه مایا اروم تر نشد؟؟؟ خب اخلاقشه دگ انتظار دارن یه روز صبح بیدار بشه اصلاح بشه. خلاصه شلوغی های دخترم از یه طرف حالمو میگیره حرفا و قضاوت های بقیه جور دیگه
مامان قندعسل مامان قندعسل ۳ سالگی
سلام مامانهای مهربون لطفا هرکسی تجربه داره بیاد منو راهنمایی کنه
پسرم 3.5 سالشه دخترم 3 ماه خیلی بد قلقه همش در حال گریه هست و با کوچک‌ترین صدا بیدار میشه
پسرم هم من سعی میکنم باهاش وقت بگذرونم نقاشی کنم آب بازی کنم ولی واقعا کشش ندارم دیگه کارهای خونه غذا درست کردن رسیدگی به بچه بی‌خوابی شبانه
از یه طرف هم پسرم خیلی به ابجیش گیر میده با اینکه من اصلا عکس‌العمل نشون نمیدم ولی تا میبنه خوابه سریع می‌ره بالا سرش خم میشه توی صورتش جیغ میزنه دخترمم از ترس شروع میکنه گریه کردن یا تا میبینه خوابهای صداش میزنه میگه باید بیدار شه
توی خونه همش بهم چسبیده دستشویی میرم بدو میاد پشت در
دیشب موقع خواب خیلی گریه میکرد که تنهام نزار میدونم ترس از دست دادنم رو داره ولی نمیدونم باید چیکار کنم واقعا کم آوردم باباشون هم تمام شیفت سرکاره مجبوره اضافه کار بیاسته تا بتونیم جوری که بچه ها میخوان زندگی کنیم ولی خودمم دیگه کشش ندارم آرزو یه خواب راحت دارم خواهر شوهرم وقتی باشه پسر بزرگه رو نگه میداره میبره پیش خودش وی دلم میخواد یکی دخترم رو بگیره پسرم رو ببرم پارک ببرم فروشگاه