۱۱ پاسخ

عزیزم دوستانه بهت توصیه میکنم که از یک مشاور کمک بگیری
ما یکبار بیشتر زندگی نمیکنیم تو این دنیا حیفه واقعا

با بچم ک خوبم .خیلی محبت نمیکنه جدیدا .قبل بچه بهتر بود تواین مدت بخاطر خستگی و تغیرر هورمونام من عصبی تر و بی حوصله تر بودم انگار دلشو زدم

دلحوشیم دخترمه شوهرمم خوبه ولی فکرش خیلییی درگیره

من از روزی که فهمیدم باردارم به بچم گفتم چه دختر باشی چه پسر چه زیبا باشی چه زشت وظیفه من اینه که عاشقانه و بی منت دوستت داشته باشم...
تا الان هم وقت هایی بوده که بخاطر خستگی بهش بی‌توجهی کردم و گذاشتم گریه کنه ولی اجازه نمیدم رفتار شوهرم روی رفتار من با بچم تاثیر بذاره
آخه این طفل معصوم از همه جا بی‌خبر چه تقصیری داره
ما مامان ها تنها پناه بچه هامون هستیم نباید بذاریم احساس تنهایی و بی پناهی کنند

هیو دلخوشی سعی میکنم مثل خودش باشم

هعییی منم دقیقا حالم اینه الان

والا اصن ب اون نمیرسه ک بخواد توجه کنه من خودم میرم تو بغلش ماچش میکنم بخواد بره بیرون باااید بیاد منو ببوسه وگرنه قهر میکنم😂 مردا تو باغ نیستن باید خودت بیاریش تو باغ

درواقع من از همون بارداری شوهرم ازم دووری میکرد از همون بارداری به خودم قول دادم همه عشق ومحبتم برا دخترم باشن

والا من شوهرم خیلییییییی بهم محبت میکنه خیلییاااااا هم عاطفی هم جنسی ،عاشقشم
ولی خودم گوه اخلاق و عصبی .قبول دارم خودم با دختر بزرگم بدرفتاری میکنم گاهی اوقات بمیرم براش ....

نه من تنها عشقمو دخترم میدونم ولی امشب دیرخوابیدم دستم خورد به لیوان شکوندمش یکم تند رفتم

سوخت ساز نه چرا باید بد باشه اون بچه چ گناهی دارع

سوال های مرتبط