تاحالا شده بخاین برگردین به زندگی قبل از بچه (یه چایی راحت بشه خورد-راحت بخابی-اصن یه روز غذا درست نکنی_برای خودت وقت بزاری)دروغ چرا من خیلی دلم تنگ میشه..مخصوصا روزایی که ارتین خیلی کلافم میکنه ..دیشب ی روز کامل گریه کرد به عنوان یه مادر اصلا نمیفهمم چی میخاد دکتر خودش بردم گف هیچی نیس..یه ارام بخش داد بیبی سد اصن نخابوندش..خیلی بدم میاد از اینایی ک میگن ناشکری میکنی و حست و درک نمیکنن..مادرا بنظرم مظلوم ترین قشر جامعه ان..چه مادر قدیم چه مادر جدید..جفتشون مورد قضاوتن..وکاری که عکیقا میکنن حس نمیشه.

واقعانم

اره منم یه وقتایی که خیلی خسته م همین حس رو دارم و دلم بشدت برای اون ازادی و استقلال قبل تنگ میشه…
ولی خب هممون هم جوری هستیم که دیگه هم نمیتونیم زندگی رو بدون کوچولوهامون تصور کنیم…

دقیقاااا

موافقم باهات

موافقمممم

اها چه خوب کوچولوت کجا میزاری

اره زیاد

من بعد ازدواج دلم برای فراغت مجردی هم تنگ شد ولی خب تا اومدم بخودم بجنبم دیدم دخترم ۸ ماهه شده و خیلی سریع داره میگذره تا چشم هم بزنم دخترم بزرگ تر شده و من ازاد تر ولی خب اون موقع هم فکر کنم دلم برای الان تنگ بشه من دوست دارم ۳ تا بچه پشت هم داشته باشم باهم بزرگ شن بعدش برا خودمم وقت پیدا میکنم
الانم گرچه دلم میخواد شبا تا دیر وقت فیلم ببینم کار مورد علاقمو بکنم یا هر چی ولی امکانش نیست اما خب دلم نمیاد بهش فکر کنم

عزیزم چیزی تواین دنیا هست که سخت نباشه زندگی بچه داری خونه داری راضی نگه داشتن همه این هم از همه سخت تر
مرد اکه میبینی کار مشخص دارن حداقل شب برای خودشونن
اما زنای خانواده به شدت تحت فشار وقت ندارن به خودشون فکر کنن حتی شب
مادر مجبوره کنار هر کسی که هست مثل اون باشه پسر ۲۲ساله دارم برای اون باید یه مادر به روز باشم برای پسر دومی یه معلم همه چیز تموم باشم برای همسرم یه زن نمونه از همه لحاظ وبرای پسر نوزادم یه مادر که زبونشو میفهمه وهیچ وقت کم نمیاره

دقيقااا
من صبحا ميگم فقط كاش ميشد به حال خودم ازخواب پاميشدم
ولي خب بازميگم بزرگ ميشه ميره اونموقع استراحت ميكنم

عزیزم منم مثل خودتم . دوس داشتم تنهاااا بودم و به آرزوهام میرسیدم ،رشد میکردم
اونایی هم که میگن وااای،عسیسم سخت نیست کهههه شیرینه کاملا.
مادر و خواهر و خاله و مادرشوهر و خواهر شوهر کمکشونه. حتی یککک شبم کنار بچشون نخوابیدن که خدایی نکرده با صداش بد خواب نشن .
دیدم که میگم .
۲۴ ساعته تو خیابونن . تو خرید . تو گودبای پارتی. تولد . بازار . بچه رم نمیبرن چون مزاحمشونه. بعد اینجا فاز شکر گزاری و نصیحت میگیرتشون

عزیزم حق داری
منی که تازه ۵۳ روزه دخترم به دنیا اومده گاهی این حس رو دارم
ماهایی که اینجوری میشیم از اینکه مادر شدیم پشیمون و خسته نیستیم
از این وضعیت خسته میشیم و نیاز به استراحت داریم
ناشکری نمی کنیم ولی خب آدمیم خسته میشیم