۱۲ پاسخ

خوش به حالت ای کاش فقط مادر منم یه روز یه ساعت کم حالم میشد حتی موقع زایمان ولم کرد خیلی حال خرابی دارم عمرا تو تله دومی نمیفتم

من یه دختر۶ساله دارم دومی روشیرمیدادم نفهمیدم باردارم تا۴ماهگی فهمیدم خلستم سقط کنم نشدشدن ۳تاناشکری نمیشه کردخداروشکر

سلام منم ۲تاپسرشیدبه شیردارم فاصله شون ۱ساله

سلام منم دخترام ۱۴ ماه فاصله دارن. رسما دارم دیوونه میشم. همش هم میام خونه مامانم

منم دقیقا یک سال و دوماه
پسرم۲۸ خرداد
دخترم ۲۷ مرداد
من ک خودم دارم له میشم بسگی درد دارم از بدن درد شونه درد

وااای نگم برات که رسما دیوونه شدم از دست این دوتا پسر
بزرگه ۳ سال و نیم و کوچکه ۱ سال و ۹ ماه
خیلی خستم خیلییی زیاد .بزرگه اصلا با کوچکه بازی نمیکنه همش هول میده یا با جیزی میزنه تو سرش اونم گریه و منم داد و بیداد
همسرم و خانواده ام کمک هستن وگرنه تا الان تيمارستان بستری بودم.والبته بیشتر از همه خدا کمکم میکنه

سخته ولی میگذره و بدونید که دعای خیلی ها همراهتونه

من سه سال فاصله دارم مداوم باید مراقب باشم بهش آسیبی نزنه همش حسادت می‌کنه روانی شدم دلم هم براش میسوزه سنی هست که تمام توجه من میخواد ولی نداره از خانواده هم نگو‌ چون پسرم بیش فعال هست کسی نگه نمیداره پس یک مادر خسته هستم

منم دارمممم کم میارم ۲۰ ماه اختلاف دارن گاهی دیگه اعصاب و روان و جسمی روحی کلا تعطیلم

واااییی نگم برات رسما دیوونم کردن
۱۸ماه اختلافشونه پدرم درومده دختر ۶ماهشه اصلا ببین اصلااااااخواب نداره شدم مثل معتادا همص درحال چرتم ازاین طرفم پسرم‌همش خواسته داره ازمو همشم درحال بریز بپاشه یاام همش مریضه بطور عجیبی اززندگی خستم کردن خداب هممون تحمل و صبربده

وااایی ....
و منی که الان ۹هفته باردارم دومی رو

منم ۱ سال ۱۱ ماه

سوال های مرتبط

مامان دلبندای مادر مامان دلبندای مادر ۲ سالگی
روزی که بچه هام به دنیا اومدن رفتن دستگاه پرستار اومد سینه هامو چک کرد گفت خالیه 🥲 من واقعا ناراحت بودم و آگاهی نداشتم گریه میکردم که پس بچه هام چجوری شیر بخورن( نارس بودن و باید حتما شیر مادر میخوردن)
خیلی ناراحت بودم مامانم گفت خدا بنده ای رو میده روزیشم میده نگران نباش
فرداش که مرخص شدم تو خونه سبنه هام شروع کرد به درد گرفتن و متورم شدن به حدی که قرمز شده بود و خیلی درد داشت از بیمارستان زنگ زدن که شیر بدوش براشون بیار 🥲 و منی که بغضم گرفته بود
اون تایمی که شیر نداشتم چون بچه هام نیاز نداشتن وقتی بچه هام دیکه باید شیر میخوردن خدا برام قرار داد
بماند که دوماه بیشتر شیر خودمو نشد بدم بعدش شیرخشکی شدن ولی ما ادما چقدر از رحمت خداوند و رزاق بودنش غافلیم
دنیای اطرافمون پر شده از آدمایی که ناشکری میکنن غافل از اینکه روزی دهنده خداست ولی ما به بنده رو می‌زنیم خدا رو از یاد میبریم
ان شاءالله خدا روزی بی حد و حساب قستمون کنه و لحظه ای مارو به حال خودمون رها نزاره رفیق یادت باشه ناامیدی از شیطانه 🙂
مامان 🩵کیانم🩵 مامان 🩵کیانم🩵 ۲ سالگی
مامانا بچه های شما هم خیلی لجبازن؟؟؟؟
کیان که دیوونم کرده تازگی ها هم که به حدی اذیت هاش زیاد تر شده که مخم نمی‌کشه بقران
شوهرم که همیشه منو واسه دعوا کردن کیان دعوا میکنه ببینین دیگه به چه مرحله ای رسیده و این بچه ادیت میکنه اونم که خودشم چند روزه اعصاب و روان نداره
کیان ماشالله خیلی شر بوده به حدی که یه مدت با قرص اروم میکردم خودمو ولی الان اگه بگم پوستمو کنده دروغ نگفتم
به شوهرم میگم از بچه ترسیده شدم
خواهرشوهر من سالی یکی دوبار میاد خونه مامانش که طبقه پایین مایه
یک روز اومده بود این کیان رو بغل کرد رفت پایین ینی فکر کنین یک بعدازظهر تا شب ۱۰بار گفت این چه بچه ایه من سه تا پسر دارم اذیت های سه تاشون روی هم اندازه این پسره نمیشه
ینی سرشو گرفته بود از درد
تعجب کرده بود
منم واقعا دیگه نمیکشم خیلی خسته شدم
بدتر این که تازگی ها خیلی بدتر شده خیلی هاااا از وقتی که دیگه تقریبا ۲سالش شد
البته میدونم توی این سن بیشتر بچه ها همینن ولی میخوام بدونم شما چجوری کنار میاین من که توی سرم هم فولاد بزارن از دست این بچه کم میارم باز
مامان 🌹 مهدیار 🌹 مامان 🌹 مهدیار 🌹 ۲ سالگی