۱۰ پاسخ

خوش به حالت ای کاش فقط مادر منم یه روز یه ساعت کم حالم میشد حتی موقع زایمان ولم کرد خیلی حال خرابی دارم عمرا تو تله دومی نمیفتم

سلام منم دخترام ۱۴ ماه فاصله دارن. رسما دارم دیوونه میشم. همش هم میام خونه مامانم

منم دقیقا یک سال و دوماه
پسرم۲۸ خرداد
دخترم ۲۷ مرداد
من ک خودم دارم له میشم بسگی درد دارم از بدن درد شونه درد

وااای نگم برات که رسما دیوونه شدم از دست این دوتا پسر
بزرگه ۳ سال و نیم و کوچکه ۱ سال و ۹ ماه
خیلی خستم خیلییی زیاد .بزرگه اصلا با کوچکه بازی نمیکنه همش هول میده یا با جیزی میزنه تو سرش اونم گریه و منم داد و بیداد
همسرم و خانواده ام کمک هستن وگرنه تا الان تيمارستان بستری بودم.والبته بیشتر از همه خدا کمکم میکنه

سخته ولی میگذره و بدونید که دعای خیلی ها همراهتونه

من سه سال فاصله دارم مداوم باید مراقب باشم بهش آسیبی نزنه همش حسادت می‌کنه روانی شدم دلم هم براش میسوزه سنی هست که تمام توجه من میخواد ولی نداره از خانواده هم نگو‌ چون پسرم بیش فعال هست کسی نگه نمیداره پس یک مادر خسته هستم

منم دارمممم کم میارم ۲۰ ماه اختلاف دارن گاهی دیگه اعصاب و روان و جسمی روحی کلا تعطیلم

واااییی نگم برات رسما دیوونم کردن
۱۸ماه اختلافشونه پدرم درومده دختر ۶ماهشه اصلا ببین اصلااااااخواب نداره شدم مثل معتادا همص درحال چرتم ازاین طرفم پسرم‌همش خواسته داره ازمو همشم درحال بریز بپاشه یاام همش مریضه بطور عجیبی اززندگی خستم کردن خداب هممون تحمل و صبربده

وااایی ....
و منی که الان ۹هفته باردارم دومی رو

منم ۱ سال ۱۱ ماه

سوال های مرتبط

مامان دلبندای مادر مامان دلبندای مادر ۱ سالگی
روزی که بچه هام به دنیا اومدن رفتن دستگاه پرستار اومد سینه هامو چک کرد گفت خالیه 🥲 من واقعا ناراحت بودم و آگاهی نداشتم گریه میکردم که پس بچه هام چجوری شیر بخورن( نارس بودن و باید حتما شیر مادر میخوردن)
خیلی ناراحت بودم مامانم گفت خدا بنده ای رو میده روزیشم میده نگران نباش
فرداش که مرخص شدم تو خونه سبنه هام شروع کرد به درد گرفتن و متورم شدن به حدی که قرمز شده بود و خیلی درد داشت از بیمارستان زنگ زدن که شیر بدوش براشون بیار 🥲 و منی که بغضم گرفته بود
اون تایمی که شیر نداشتم چون بچه هام نیاز نداشتن وقتی بچه هام دیکه باید شیر میخوردن خدا برام قرار داد
بماند که دوماه بیشتر شیر خودمو نشد بدم بعدش شیرخشکی شدن ولی ما ادما چقدر از رحمت خداوند و رزاق بودنش غافلیم
دنیای اطرافمون پر شده از آدمایی که ناشکری میکنن غافل از اینکه روزی دهنده خداست ولی ما به بنده رو می‌زنیم خدا رو از یاد میبریم
ان شاءالله خدا روزی بی حد و حساب قستمون کنه و لحظه ای مارو به حال خودمون رها نزاره رفیق یادت باشه ناامیدی از شیطانه 🙂
مامان 🌹 مهدیار 🌹 مامان 🌹 مهدیار 🌹 ۲ سالگی
مامان لیمو مامان لیمو ۲ سالگی
چقدر مادر بودن سخته تا میای زایمان و عمل و افسردگی و حس مادر کافی نبودن رو هضم کنی یه چیز جدید پیش میاد که باعث میشه فکر کنی مرحله های قبل اونقدرا هم در قبال این یکی سخت نبوده ها چه الکی ناراحتی کردم
حالا نوبت از شیر گرفتن رسیده
تا حالا نشنیده بودم از شیر گرفتن هم افسردگی میاره شبیه افسرده ها شدم
بازم حس مادر خوب نبودن
چرا از اول اینهمه جون کندم که شیر مادر بدم ـچرا چرا ......
امروز اولین روز ترک شیر دخترم بود
خیلی روز سختی برای جفتمون بود. با گریه هاش جونم میخواد از هم بپاشه
از صبح که بیدار شذ نخوابیده بود متاسفانه با شیر مادر میخوابید
و اما بالاخره ۵دقیقه ای میشه تو بغلم خوابید
و فردا امیدوارم آسون تر از امروز باشه و من آروم تر
باورتون میشه از بغض دارم خفه میشم.میدونم کار بدی نمیکنم میدونم دیگ این شیر بدردش نمیخوره ولی دلم نمیفهمه😐
مامانایی که از شیر مادر بچه هاتونو گرفتید چجوری شیرمو خشک کنم
با دردش چه کنم ؟خالیش کنم؟با دست یا شیر دوش دستی؟یا شیر دوش برقی؟
ببخشید دیگ این وقت شب اینقدر متن ناراحت گذاشتم
مامان ایرمان🧸 مامان ایرمان🧸 ۱ سالگی
قبلا که بچه نداشتم هر روز یه بهونه واسه بیرون رفتن پیدا میکردم
خودم تنها میرفتم کافه پاساژ پیاده روی کلی هم حال میکردم
تو این دوسالی که بچه دار شدمم این کارو همچنان ادامه دادم با این تفاوت که الان یه رفیق كوچولوی پایه هم دارم!
انقدررر هر روز میبرمش بیرون
تو گرما و سرما
آفتاب و بارون
روز تعطیل و غیر تعطیل
به هر بهونه ای
حس میکنم تمام آدما و کسبه ی محل میگن عه دوباره این خانومه با کالسکش اومد!🤣
واقعنم بیشتر مغازه ها و کافه های دور و اطرافمون ایرمانو از بچگیش میشناسن و دوسش دارن حسابی
کلی تحویلمون میگیرن هر سری!
اما این هر روز بیرون رفتنه خییلی چیزای خوبی برای خودمم داشته
مثلا گذر کردن از دوران افسردگی بعد از زایمانمو مدیون همین عادتم
خلاصه که امروزم پفیلا درست کردم و توی کالسکه تشک و بالشت انداختم که راحت باشه پفیلا رو هم دادم دستش
برای خودمم قهوه درست کردم رفتیم بیرون فقط برای خریدن یه کاهو!
خیلی گرمه خیلی خسته میشم اما خوبه
هم زمان میگذره و هم دوتامون حال روحیمون عوض میشه

شما هم اگر اهلش نیستید و خونه نشین شدید
یه بار امتحان کنید اونوقت مث من معتادش میشید!