خدایا کی قراره این بچه اجازه چند دقیقه آرامش رو بهم بده؟همش نق نق جیغ دندون حرص غذا و شیر خوردن...صبحمون رو گند شروع میکنیم شب رو هم انقد خستم نمیفمم کجا افتادم.واقعا دیگه روح و روانم داغون شد

مادر بودن یعنی همین....میگذره عزیزم

عین من

مادر بودن یعنی خستگی های بی پایان
پدر بودن یعنی خوشی های بی پایان



دیشب ملودی رو خوابوندم رفتم حموم. اخرای حمومم بود بیدار شد
شوهرم طلبکارانا اومده جلوی در حموم میگه وقت نشناس
حوله تنم کردم ملودی رو بغل بگیرم میبینم داره ب بچه میگه مادرت بی مسئولیته
دیگه نمیدونم بخندم یا گریه کنم

مام همینطور🫤 شبا ساعت ۹.۵ -۱۰ میخوابن، تا یه شامی بخوریم یه کلمه با همسرم صحبت کنیم یا فیلم ببینیم رو مبل بیهوش شدم از خستگی. صبام که ساعت ۷ صبح پا میشن. به هیچ کارم نمیرسم، خونم بازار شامه، خودم مثل آوارگان سومالی. کی بزرگ شن زندگیمون یکم نرمال شه.

بچه من یکسال دوماهشه نق نق هاش زیادشده همش مال این دندوناس کاش زودتر همشون دربیاندراحت بشیم هم خودبچه ها

عین من ... خوبی اینه ک میگذره ولی آدمو پیر میکنن

خخخخ ما یکی هستیم اون دوسه دارن چی پس تحمل کن انشالله رد میشه