۹ پاسخ

بچه نیارید برای رفع نیازاتون که بخواد انتقامتونو بگیره عزیزم بخوای از پدرش متنفرش کنی که چی بشه
ازدواجت اجباری بوده طلاقت که اختیاریه هر جور شده طلاق بگیر

اگه نمیتونی طلاق بگیری بخاطر بچت که شده قوی باش و تحمل کن یا که نه هرجوری که باهات رفتار کرد و باهاش بکن که بفهمه دنیا دست کیه

خوب خانواده ک هستن چرا بری توی خیابون
حتنا باهاشون در جریان بزار حمایتت میکنن کسی از بچه خودش سیر نیس

عزیزم هیچکس مثل تو برای بچت نمیشه .اگه بمیری بیچاره بچه میفتع دست این و اون ما زنده ایم گاهی بچرو اذیت می‌کنند چه برسه که ما مرده باشیم بخاطر بچت که شده تحمل کن یا که طلاق بگیر

عزیزم میدونم ک خیلی سختته،تو سنی ک هستی هرروز و هرروز نیاز ب محبت داری البته همه زنا نیاز دارن ولی ی روزی میرسه ک دیگه برات مهم نباشه سعی کن رو خودت تمرکز کنی،رو زیبایی خودت رو ارامش خودت،ی مدت با هر سختی ک شده ایراد ازش نگیر سعی کن بعضی حرفا رو ب زبون نیاری،خودتو ازش سرتر بگیر اینجوری اعتماد بنفست میره بالا و مال اون میاد پایین

عزیزم چند سالگی ازدواج کردژ

به این چیزا فکر نکن این انرژی منفی درونت و کنترل کن
اول ک مرگ حقه برای همه اول آخر اتفاق میوفته
دوم برای چیزی که اتفاق نیوفتاده ماتم نگیر عزیزم
و عزیزم بچها متوجه میشن که مادر شون علاقه ای به پدر شون نداره
جلوی بچت اینا رو نشون نده
میتونی طلاق بگیر نمیتونی همیشه همیشه طوری رفتار کن که هر مشکلی دارین بچت جرعت نکنه سر پدرش و خودت مسلط بشه
اگه همسرت برای تو بده قرار نیس ک بابای بدی هم باشه
بچه موظفه به پدرش احترام بزاره

😥وقتی مادر میشی باید خودتو فراموش کنی و فقط فکر بچه باشی حالا چرا انقد نا امید ؟

ولش کن بابا واسه خودت زندگی کن چرا ازش انتظار عشق ومحبت داری باور کن همه مردا بی محبت و خیانتکارو عوضی هستن هیچ مردی خوب نیس بخدااا چرا فک میکنی تنها مال تو اینجوریه ؟باید یه جوری کنار اومد بخاطر بچه ک اوردیش ولش نن بزار بچره واسه خودش همین ک یه سقف بالاسر خورد وخوراک میده کافیه

سوال های مرتبط

مامان الوین مامان الوین ۱۱ ماهگی
مامانا شما بعد بچه هاتون از نظر روحی اخلاقی چقدر تغییر کردین؟من اصلا خودم نیستم واقعا نیستم عجیبه انگار دیوونه شدم حتی دیروز با مادرم بحثم شد بچم مریض شده چنان سرفه هایی تو خواب می‌کرد که داشتم میمردم ممانم زنگ‌زد گفتم نمیدونم چرا نمیمیرم چرا تموم نمیشه این زندگی داره خفه میشه پسرم آخه چرا اینقد مریض میشه این بچه تا وقتی بیداره من کنارش جم‌نمی‌خورم مامانم خیلی همیشه پشتم بوده فقط همینا برام موندن اما وقتی آه و ناله کنم گله کنم میگه روحیه شو نداشتی بچه میخواستی چیکار دیروزم میگفت فقط،چون مریضه اینجوری میکنی با خودت دست خودم نیست تو خواب خیلی بد سرفه میکنه حتی بیدارش میکنه همین الانم خوابیده میترسم بالا سرش نشستم من عجیب از خودم دور شدم عصبی شدم تمام زندگیم استرسه از بس مریض میشه استرس دارم برم بیرون کلی بچه اون بیرون با تیشرت و شلوارک میان من ی بار لباس کم تنش میکنم سرما میخوره چرا احساس میکنم همه چی بهم ریخته هیچکس درکم نمیکنه خسته شدم