سوال های مرتبط

مامان آناهیتا 💜 مامان آناهیتا 💜 ۱۰ ماهگی
یادمه پارسال توو این روزا حسابی بی‌حال شده بودم و کار هرروزم شده بود خوابیدن جلوی کولر و پتو کشیدن روو خودم🫠😅
روزا یا کتاب دستم میگرفتم و اصول زایمان طبیعی و فرزندپروری رو میخوندم
یا میخوابیدم
شبا هم یورو ۲۰۲۴ رو با بنیامین جون دنبال میکردم و چقدر عاشق سبک و نظر دادن خداداد عزیزی توو برنامه ویژه یورو بودم :)
توو این مابین، هر وقت فرشته کوچولوی توو شکمم تکون میخورد دوتایی بهش خیره میشدیم و باهاش حرف میزنم
باباش دست میذاشت روو شکمم و با حرکت اروم دستش با ذوق و شوق بهم میگفت اینجا زانوشه
اینجا کف پاشه
اینجا دنده‌هاشه.. :)
گاهی هم مثلاً بهش میگفت بزن قدش بابایی!
و جالب‌تر اینجاس که واقعا گاهی دخترکمون دقیقا همون لحظه و زیر دست باباش یه حرکت محکم میزد که ما همونو به نیت «زدم قدش» میگرفتیم :)
خلاصه که یه سونولوژیست همیشه کنارم بود که با حدسا و حرفاش دلمو قرص و روحیه از دست رفته بخاطر اون حجم از ببی برنامگی رو بهم برمیگردوند ؛)
امروز و الان و این هفته‌ها با پارسال خیلی متفاوته ولی یچیزی مشابه همون روزاس!
اینکه اناهیتای قشنگم عاشق خوابیدن زیر باد کولر و پتو رو خودش کشیدنه!
شاید باورتون نشه اگه بگم وقتی کولر روشنه و خونه خنکه دخترکم دو ساعت زیر پتو راحت و اسوده میخوابه :)
البته منم باید بهش بچسبم و دراز بکشم و کنارش بمونم
انگار دوست نداره مامانش ازش جدا بشه. دلش میخواد منم کنارش استراحت کنم🫠 ناهار و شام بابایی هم که هیچی (شوخی)😬😉
بازم مثل پارسال توو این وضعیت یا کتاب دستمه یا صفحه گوشی رو اسکرول میکنم یا فیلم میبینم تا خانوم خانوما بیدار شه :)

و باید بگم که خیلی از شباهت اینروزا به اون روزای بارداریم راضیم :)
این لذت و دلخوشی رو با هیییییچ چیزی توو دنیا عوض نمیکنم :)))