من زمستون صبح و عصر دخترمو میبردم بیرون حتی زیر بادو بارونو برف
ولی الان که هوا گرم شده میترسم ببرمش بیرون گرمازده بشه🫠
هفته پیش صبح رفتیم بیرون .پیراهن خنک پوشیدم تنش اب خنک میوه ایناهم برداشتم نشست تو کالسکه تا بازار سرپوشیده رفتیم اونجا چون خنکتره یکم راه رفتیمو بازی کردیم بعد موقع برگشت چون سرظهر شده بود قیامت کرد تا رسیدیم خونه! تا شب هیچی نخورد جز اب ! بدنشو صورتش داغ شده بود (قرمز)
قشنگ گرمازده شده بود چون دخترم بشدت گرماییه
بعد از اون روز دیگه روزا بیرون نمیریم عصرا با باباش میریم
ولی خب اینجوری نمیشه ما از صبح تا عصر خونه باشیم😵‍💫 تو این هفته دیوونه شدم دچار روزمرگی و خستگی فرسایشی ذهنی و جسمی دارم میشم چون من ادم خونه نشستن نیستم
دخترمم بشدت کلافه ست
واقعا نمیدونم چیکار کنم
صبحا میریم پارکینگ یکم اب بازی میکنیم یکم دوچرخه سواری میایم بالا درحد نیم ساعت یک ساعتی
واقعا دنبال یه راه چاره ایم . شماها چیکار میکنید؟ صبحا بیرون میرید؟ بچه هاتون چیکار میکنن ؟ اصلا چیکار کنم بچه گرمازده نشه؟🥲

تصویر
۱۷ پاسخ

راس میگی شروع شد

منم ساعت ۱۷ دیگه میرم بیرون با پسری
ولی نمیدونم چرا خونه رو بیشتر ترجیح میدم..اصلا حوصله اینکه تو بیرون برم دنبالش..هعی بگم ب این دست نزن نکن..سختمه..

واقعا منم از تابستون متنفرم بخاطر گرماش
صب اصلا نمیریم بیرون مگر کاری باشه
ایرمان هفت بیدار میشع و واقعا تا ظهر سخته
من معمولا صبا میبرمش تراس اب بازی میکنه یکم
صبونه میخوریم و ناهار درست میکنم و خونه رو جم میکنیم تا زمان بگذره ساعت۱۱معمولا میخوابه
بعدش تا ساعت پنج وااااقعا دیر میگذره😓
پنج و نیم اینا اماده میشیم بریم بیرون
واقعا از تابستون متنفرم خدا بخیر کنه

عصرا ساعت پنج ببر پارك نزديك خونتون ما ي كوچه اونورتر پاركه ميبرم بستني ميخرم بازي ميكنه باز شوهرم بيشتر روزا يا شبا ميبره دور دور تابستونم هرشب پاركيم الغدير😂😂

وای من اصلا حوصله ندارم برم بیرون تا میریم پسرم فقط میگه ولم کن خودم بدو بدو برم منم نمیتونم کنترلش کنم واقعا در حقش ظلم میکنم یا میبرم خونه مامانم که با مامانم بره بیرون یا شب همسرم میاد میبرتش

شبا بزنید بیرون قزوین فک نکنم اونقدا گرم باشه

من باهمسرم میرم چون شیربه شیرن نمیتونم کنترل کنم ترجیح میدم خونه باشم ظهرپدروپسرمیرن بیرون من حسشوندارم

عزیزم روزی ی بار دیگ کافیه بیرون من تازه روزی ی بار هم بیرون نمیرم

ببخشید ولی میرسی نهار اینا درست کنی؟

از جاهای سایه برو
کلاه لبه دار سرش بذاره(پسر من نمیذاره)
از یه ساعتی ب بعد بیرون نباشید مثلا 8 بسدار میشید 9 یا 9.5 برید بیرون تا 11.5 برگردید. بعدش ناهار و بخوابه بعد باباش میاد

پاساژ اینا برو
خانه بازی

من که بیشتر مواقع تو خونه ام با بچه ها واقعا سخته با دوتا بچه برم بیرون

ما هم چون کسی اینجا نداریم مجبوریم مثل شما طرف صبح عصر بیرون باشیم، الان که گرم میریم توبالکن آب بازی یا حیاط پایین دوچرخه بازی

منم فقط عصرا که هوا خنک میشه میبرمش بیرون در حد محوطه یا پارک چون واقعا هوا گرم شده پسرمم به شدت گرماییه
صبحا هم تا صبحونه بخوریم یکم بازی کنیم نهار بزارم شده ظهر اول صبح خنکه که وقت نمیشه آدم بیرون بره

برعکس تو من ادم خونه ام اینجا هم هنوز انقدی گرم نشده

ساعت ۶ عصر ب بعد برید ،بعد شربت آبلیمو طبیعی براش درست کن

ببین منم همین مشکلو دارم بخاطر همین میذارم ساعت ۶ب بعد میرم بیرون

عه سرهمی دختر من

تصویر

سوال های مرتبط

مامان نورا مامان نورا ۱ سالگی
تاپیک موقت...
چه دنیایی شده.. انقدر تنهام باید بیام اینجا دردودل کنم... برای غریبه‌ها...❤️‍🩹
از صبح توی خونه با دخترم تنها بودیم تا شب ساعت ۸.. با همسرم گفتم روز دختره بریم بیرون برا دخترمون چیزی بگیریم..
رفتیم بازار ، رفتم داخل مغازه، دخترم دست همسرم بود..
چیزی توی مغازه پسند نکردم اومدم بیرون دیدم دخترم وسط بازار داره دنبال ما میگرده😭😭😭😭😭
دخترم داشته دنبال من میومده ، باباش رفته توی مغازه دیگه. بگو نفهم تو چقدر سهل انگاری. نگفتی یکی بیاد بچه رو ببره. نگفتی بچه گم بشه. من از صبح توی خونه چشمم روی این بچه س بعد دو دقیقه نتونستم بسپرمش به این مرد گنده. دخترم نزدیک دو سالشه عین این مدت من نگاهم به بچمه و مواظبشم،مگه میشه نتونم بچمو دو دقیقه بسپرم به پدرش؟ چطوریه تو کار خودشون اینقدر دقیقن؟ به ما که میرسه میشن بیخیال ترین مخلوق خدا.
نشستم تو ماشین اییییینقدر گریه کردم.. انقدر خداروشکر کردم که بخیر گذشت و دخترم گم نشد.. خیلی احساس تنهایی میکنم.. احساس میکنم کل بار مسئولیت بچه به دوش خودمه... شوهرم همش درگیر خودش و کاراشه...
مرد خوبیه برامون کم نمیذاره ولی توی کار خودش غرقه.. ولی من کل زندگیم شده دخترم.. کاش یکم از حس منو شوهرم داشت.....
مامان نیکا مامان نیکا ۱ سالگی
شبایی که بچه هاتون خوابش نمیاد ولی شما هلاکید چیکار میکنید؟🤔
من ترجیحم اینکه تو اتاق تاریک باهاش تنها نمونم چون اینجوری دوتامون کلافه و عصبی میشیم . بهش میگم خوابت نمیاد؟ میگه نه . میگم خب الان چیکار کنیم میگه بریم بازی کنیم منم سریع قبول میکنم میایم یه یک ساعتی بازی میکنیم چون اینجوری جفتمون کمتر اذیت میشیم اخرشم نتیجه بهتری میده چون خسته میشه راحت میخوابه ولی اگه به زور بخوابونمش (۲باری پیش اومده) شب تا صبح هزاربار بیدار میشه اخرشم میبینی ساعت ۳-۴. دیگه پامیشه میشینه 🤦🏻‍♀️
سه شبه دخترکم شبا خوابش بهم ریخته چه خسته باشه چه نه ساعت ۱۲ میخوابه درصورتیکه هرشب روتایم ۱۰/۳۰ میخوابه . چون شیرشبشم قطع کردم صبحام گرسنه میشه زود بیدار میشه اینجوری کل روزو کلافه ست رسما نصف بیشتر روزو از دست میدیم 😑 تازه اینقدر غر میزنه تا ظهر بشه بخوابه که مغزم هنگ میکنه 🫠 ولی میدونم این روزا خییییلی زود میگذره و بدنش داره به شرایط جدید کم کم عادت میکنه بلاخره یه تغییر فوق بزرگه تو زندگیش
دلمم براش میسوزه شیرشو قطع کردم و هی بغض میکنم میگم دخترکم دیگه بزرگ شد🥲 انگار همین دیروز بود که اوردیمش خونه الان به سرعت باد داره بزرگ میشه و دل مارو تو روزای گذشته جا میذاره🫠