هووففف این چالشم با تمام سختی هاش با موفقیت انجام شد...
از وقتی نینی به دنیا آمده یه چالش تموم میشه بالافاصله چالش جدیدی شکل میگیره 😐😑
وقتی به دنیا آمد زردی داشت که باعث شد ازش آزمایش بگیرن و بچمو کلیییی ازش خون گرفتن و قش و ضعف رفت😭
خب باید بهتون بگم که تازه بیدار و خوابی هاش شروع شده بود و خواب درست و درمونی نداشتم...🥲
زردی پسرم هنوزم هسن ولی خیلییییییی کم شد شکر خدا... تا جایی که صورتش دیگه زرد نیس و سفید شده
بعد اون سرما خورد😑 درگیر تبش بودم و هربار که میخواستم عوضش کنم با این امید که مدفوعش زردشده میومدم پای پیپی های پسری😵‍💫
تب خوب شد واکسن دوماهگی امد🥲 اونم زدیم و باز یکم تب کرد و مدام حواسم بهش بود مبادا حالش بدشه
مبادا دستم بخوره به پاش 🤕 امروز بچم داشت خوشحال می‌خندید که ختنه اش کردیم🤧😭 ساعت ۴:۳۰ختنه شد درمانگاه حجتی فقط برا آمپول بی‌حسی گریه کرد بقیشو نفهمید... کلا ۱۰ دقیقه شاید طول کشید و سریع تموم شد شکر خدا
ولی همین که تو ماشین نشستیم بی‌حسی ها رفت و دردش شروع شد تا ۷:۳۰گریه کرد و تازه آروم شده جان دلم❤️🥲

چالش بعدی واکسن ۴ ماهگی و دندوناشه خدا بخیر بگذرونه🥲

۱۰ پاسخ

و همچنین ادامه دارد .....
مادری کردن یعنی همین
ولی من بعد بزرگ کردن یه بچه فهمیدم همینطور بزرگ میشه و من نباید انقد خودمو ناراحت کنم بهش برس مادریتو بکن ولی از ته دل غصه نخور

منم دقیقا همین بود با این تفاوت ک ما هفته پیش ختنه کردیم و امروز واکسن دوماهگی

عزیزم یه سوال ختنه سخت تره یا واکسن ؟البته میدونم ختنه سخت تره منظورم گریه بچه س.اخه من ختنه رو پشت سر گذاشتم واکسن نزدیکه 😟

وای چقدر پسرت اذیت شده الهی

چقد بود هزینه ختنه درمانگاه حجتی؟

این داستان ادامه دارد 🤦🏻‍♀️😂😂
منم همی اینارو گذروندم انشالله فردا واکسن دوماهگی با کلی تاخیر

و من که هفته آینده درگیر چالش ختنه میشم و از الان غمم گرفته

تازه من ده ماهگیش از همه بدتر خسته شدم..بلند میشد دستشو اینور اونور میگرف ولی شپلق میافتاد سرش میخورد اینور اونور دلم ضعف میرف..مردم و زنده شدم

چکاپ سه روزگی و آزمایش کف پا رو یادت رفت بگی🚶‍♀️

عزیزم اگر با روش حلقه است واسه افتادن حلقه هم داستان داری و دعا کن تو ماه سوم رفلاکس یا آلرژی نگیره
منم دقیقا مثل شما بودم این وسط هم دو بار سرماخورد

سوال های مرتبط

مامان هومان مامان هومان ۵ ماهگی
بالاخره منم پسرم ختنه کردم.بعد از چندین هفته کلنجار رفتن با خودم.
باید بگم بدترین و وحشتناک ترین دقایق عمرم بود.اولش که سوزن بی حسی زد یه کم گریه کرد بعدش آروم شد.پوستش که جدا کرد گریه نکرد اصلا ولی برا بخیه زدن اونقد گریه های جگرسوز و شدید کرد که من گفتم الان بچم غش میکنه.تشنج میکنه.خلاصه که چند دقیقه آخرش بچم خیلی زجر کشید.بعدش که تموم شد آب قند دادمش.حالش خوب شد.همونجا شیرمو دادم و یه نیم ساعتی باید میشنستیم که دکتر چک کنه خونریزی و اینا نداشته باشه.شیر خورد خوابید خدا رو شکر.تو راه برگشت هم کمی اذیت شد و میپیچید به خودش.خونه که اومدیم حالش خوب بود.کلی خندید و تکون خورد دیگه اصلا درد نداشت.استامیتوفن دادمش خوابید.نصفه شب یه کم بیدار شد و ناله کرد و دوباره خوابید تا صبح.صبح هم چک کردم دیدم کلی جیش کرده و خوشبختانه اصلا دردش نگرفته بود برای جیش کردن.از صبح تا حالا هم حالش خوبه خدا رو شکر.فقط گاهی دردش میاد انگار.در کل به جز اون چند دقیقه بقیه اش خوب بود.ایشاالا که همه چی به خوبی پیش بره و زود خوب بشه گل پسر.
#ختنه
مامان کارن مامان کارن ۳ ماهگی
تجربه واکسن دوماهگی... شب قبل از واکسن تجربه ی مامانا رو تو گهواره میخوندم ترسیده بودم ،از استرس معده درد عصبی شدم ☹️ نگران بی قراری موقع واکسن و تب بعد از واکسیناسیون بودم... اما خدارو شکر موقع واکسن خیلی گریه نکرد و بعد از اونم اونقدر که فکر میکردم‌ وحشتناک نبود...
اما کارایی که کردم و تجربه ام... روز قبل از واکسن بردمش حموم شبم زود خوابش کردم قنداق کردم که راحت بخوابه و روز واکسن کم خوابی نداشته باشه. روز واکسن قبل از رفتن بهش شیر دادم ،پوشکشو عوض کردم و مرتبش کردم،تو مسیر استامینوفن خریدم ،قبل رفتن شیر دوشیدم و شیشه رو همراهم گذاشتم ، بعد از واکسن با بغل و شیر سریع آروم شد،وقتی اومدم خونه مامانم رو پا تکونش میداد و منم کمپرس سرد میذاشتم‌رو پاش ،خوابید و بعد از ۲ ساعت بیدار شد و گریه هاش شروع شد... پاشو که تکون میداد درد اذیتش میکرد ،با بغل و تکون رو پا اروم تر میشد،فقط ۴ ساعت بی‌قراری کرد بعدش دیگع راحت خوابید،تو اون ۴ ساعت شیر هم نمی‌خورد دیگه الان اوکی شده.کمپرس سرد هم مرتب استفاده کردم. ایشالله تا فردا خوب خوب شه☹️❤️
مامان جان کوچولو🩵 مامان جان کوچولو🩵 ۲ ماهگی
بلخره منم جرعت کردم پسرمو بردم ختنه کردم(لیزری و بخیه)
نه راحت بود نه سخت…اولش بچم موقه امپول بی حسی زدن گریه کرد بعدش ک بیحس شد اروم شد حتی موقه عمل هم اغو اغو میکزد با دکترا…خداروشکر موقه اصلا اصلا حس نکرد و بازی میکرد البته من در اومدم بیرون از پشت در داشتم چوش‌میدادم چون واقعا حالم خراب بود وقتی بتادین و زدن میخواست کارشو شروع کنه گفتم میرم بیرون..خلاصهعکلش تموم شد و رفتم برداشتمش بغلم کم کم گریش شروع شد و افتضاح گریه میکرد سیاه میشد..قطره پاراکیدشو دادم تا تاثیرشو بزاره کلی گریه کرد و اروم نمیشد هی پاهاشو تکون میداد و گریه میکرد…ماشین که حرکت کرد خیلی گذشت تا اروم شد…رسیدیم خونه یکم گذشت چنان گریه ای کرد که دو بار سیاه شد…فک کنم جیش کرد واسه همین…خلاصه الان اروم گرفته خوابیده…ینی یه بار خیلی سنگین از رو دوشم برداشته شدا بخدا…پیرم از وقتی ۴۰ روزش بود میخواستم ببرم ختنه و هر سری هم پشیمون میشدم ولی این بار دل و زدم به دریا و بردمش…بهترین تصمیم بود واقعا اگ بزرگ تر میشد خیلی سخت ترم میشد براش…خوب شد که بردم دکتر بعد عمل گفت این پوست دورش خیلی تنگ بوده…
ولی‌دیگه راحت شدم😮‍💨
پسرم دودولش جیجی شد مبارکش باشه😍🥰😂