عزیزم واقعا خیلی زایمان بده من ساعت 6 صبح با سوزن اینا رحمم و باز میکردن و به سختی ساعت 9 شب زایمان کردم هر یه ساعت میومدن و اذیتم میکردن هی دست میزدن و هی سوزن خیلی بده من دیگه نمیخام زایمان کنم
چقد بیشئور بوده واقعا..وظیفشه زایشگاه همینه ...خداروشکر کادری ک بالا سر من بود از ماما و پرستار خیلی خوب بودن
نظافتچی که خب اصلا نباید اینطور باشه
ولی خب از اینکه میگن سعی کن جیغ نکشی و نفس عمیق بکشی
چون هرچی بیشتر جیغ بزنی روند زایمان سخت تر میشه و دهانه رحم زخم میشه
من وقتی زایشگاه بودم یکی بود موقع زایمان انقدر جیغ میزد به سختی زایمان کردولی یکی دیگه بود هی نفس عمیق میکشید راه میرفت ورزش میکرد راحت تر از اون یکی زایمان کرده بود
جیغ زدن ثانیه ای دردو ساکت میکنه ولی روند زایمانو سخت میکنه
خداروشکر ک من طبیعی نبودم همیشه هم وحشت داشتم از طبیعی اخرشم رفتم سزارین شدم خیلی شیک و مجلسی یکم فقط درد بخیه ک قابل تحمل بود
واقعا سخته البته من سزارین بودم و دکتر خودم بالا سرم بود ساعت ۱ بعداز ظهر رفتم پرستار و ماما و دکتر منتظرم بودن ساعت ۳ هم عمل انجام شد و کلا همه عالی بودن بعد عمل هم پرستارم جدی و عالی بود خدا خیرش بده با اینکه بیمارستان دولتی بود
عزیزم من حتی ببخشید سر زایمانم اینقدر درد داشتم پرستارا ناخون میکشیدم سرشون داد میزدم مدفوع میکردم رو تخت هیچی حالیم نبود اینقدر گریه جیغ فوش میدادم حتی با اینکه بیمارستان دولتی بود ولی خیلی باهام مهربون بودم البته من لگنم تنگ بود سر بچه کلا بیرون نیمد بعد از اون درد بدبختی تو ده سانت گیر کردم بردنم سزارین اورژانسی
دقیقا منم بعد عمل که رفته بودم بخش اومدن شیاف زدن گفتن پوشک بزار شورتتو بپوش اونم با سوند مجبور شدم با سوند شورت بپوشم سخت بود درد داشتم چاره نبود
منم دقیقا ی همچین شبی گذروندم..
پرستار میگف راه برو دهانه رحمت باز شه
نظافتچی میگف بشین اینجا کثیف نش
عزیزم کاملا درکت میکنم
خیلی ها نمیفهمن که چی به سرمون اومده روز زایمان
اره منم مثل شما زایمان دومم خیلی دردش بیشتر بود این به کنار به منم همش میگفتن صدا نده خیلی بد بود
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.