۵ پاسخ

زود جدا کردی

شاید دچار اضطراب جدایی شده یه مدت پیشش بخواب بعد بچه که خیالش راحت شد پیشش میخوابی شب که میخابه پیشش بخواب وقتی خوابش عميق شد برو اتاق خودتون صبح که بیدار شد بهش بگو من شب پیشت نبودم خودت تنها خوابیدی ببین خودت قهرمان شدی نترسیدی تنها خوابیدی.

من ک موقعی ک پیش دو بود پسرم اتاقش جدا شد خودش تازه گفت من میخام تو اتاق خودم باشم راحت و بی دردسر چه واجب تو این سن هم خودت عذاب بدی هم بچه رو

هنوز جاهست هنوز کوچیکه بزار پیش بخابه چه اشکال داره یه دوسه سال دیگه بزرگ ک شد خودش می‌فهمه دیگه .گناه داره تنهاش نزار.من تا الان پسرم پیشم میخابه تا سرشو نزاره زیربال وپرم خوابش نمیبره ....من خودمم از تنها خوابیدن میترسم چه برسه به یه دخترکوچلو ناز

خب گناه داره طفلی میترسه لابد

سوال های مرتبط

مامان محمد حسام مامان محمد حسام ۴ سالگی
خانما میخوام درد و دل کنم من و شوهرم 7 ماه صحبت کردیم زیر نظر خانواده ها و ازدواج کردیم از اول ازدواجمون شوهرم قصد داشت منو تغییر بده و به قول خودش شبیه خودش کنه و از این طریق افسار زندگیش رو دستش بگیره من وابسته خانواده ام هستم مخصوصا مادرم اون هم میدونست و با خانواده ام در افتاد و یکی یکی پاشون رو از خونه ام برید تا به قول خودش من مستقل بشم تو این گیر و دار من باردار شدم در حالی که با کل خونواده ام قهر بود تو دوران بارداری خیلی اذیتم کرد و من از ماه هشت بارداری افسردگی گرفتم تا سه ماه پس از زایمان حالم بد بود ولی تو اون روزا تنها دل خوشیم و دلیل زندگیم پسرم بود الان هم جونم به جونش بسته است نمی تونم یه لحظه دوریش رو تحمل کنم پسرم هر چی بخواد بخره به من میگه چون باباش براش نمیخره حتی لباساش رو مامانم اینا می‌خرن دکترش رو خودم میبرم خلاصه که باباش هیچ احساس مسئولیت نداره ولی پسرم باباش رو بیشتر از من دوست داره به من میگه من تو رو دوست ندارم بابام رو دوست دارم خیلی دلم گرفته