تاحالا اینکارو نکردم و خودزنی هم نکردم چون یادمیگیره.
خیلی عصبانی میشم خیلی خودمو کنترل میکنم تمام خشمم اخرشب که دخترم بغلم خوابه تبدیل میشه به گریه .
و بیشتر این خشم و عصبانیت بخاطر اینکه کارها زیاده و ما دست تنهاییم و شوهرایی داریم که نه تنها کمک نمیکنن بلکه از بچها بدترن قهر میکنن لج میکنن سرکوفت میزنن و همیشه دوقورتو نیمشونم باقیه و هرکار کنی بازم کمه.
از درون شکستیم و متلاشی شدیم.
من چند سریی خیلی خسته بودم و حرصی صدام یه کم رفته بالا بهش با صدای بلند گفتم مامان دیگه چیهههه با اشکاش اشک ریختم ولی دستم بشکنه اگه روش بخوام یه روزی دست بلند کنم
ولی همین که صدامم بلند شد روش عذاب وجدان دارم بعدش کلی بوسش کردم کلی قربون صدقه ش رفتم
نمیشه که قضاوت کرد اخه
خیلی از خانمها خیلی خیلی خسته میشن مخصوصصا بعضیا که شوهرشون هیچ کمکی نمیکنه
خیلی خسته اش کردع دیگه
منم بعضی وقتی سرش دادمیزنم بخدا دست خودم نیس بعدا عذاب وجدان میگیرم
ولی نشده بزنمش همیشه خودزنی میکنم😂
من تاحالانزدم،البته پسرم رومیزدم خدامنوببخشه😔ازخدامیخوام توزندگی همه ی مامانای مهربون آرامش و امنیت همیشه برقرار باشه،خیلی ها مشکلات خیلی زیادی دارن ناخواسته ازکوره درمیرن ولی اصلاکاردرستی نیست هرچقدر هم ناراحت واعصبانی باشیم دلیل نمیشه روی بچه ها دست درازی کنیم😍
ن نزدم از عصبانیت خودمو زدم ولی بچمو ب هیچ وجه چن باری هم ک بیرون از خونه دیدم کسی بچشو زده خیلی دلم گرفته و ناراحت شدم🥺
اوایل فقط چن باری سر بچم داد زدم اونم وقت عصبانیت ک دیگه شوهرم چن باری باهام حرف زد ک خودمو کنترل کنم و روان بچه تاثیر میزاره
و واقعا تا الان موفق بودم🥺🤌🏻
دو سه بار پیش اومد خیلی یواش زدم
هیچوقت نزدمش
خودم خواستم بدنیاش بیارم اگر مشکلی با شیطنتاش دارم باید خودمو تغییر بدم ربطی ب بچه نداره
بادادزدن وکتک زدن فقط خشم روبه بچه یادمیدن .اخه این بچه تنهاپناهش مادرشه چطورمیتونه اونوبزنه هرچقدم که خسته وعصبی وناراحت باشه. من هروقت خسته وعصبی میشم جلوخودمومیگیرم دادنمیزنم بلندمیشم میرم تواتاق چنتانفس عمیق میکشم خودمواروم میکنم
نه والامن فقط قاطی کنم خودمو میزنم😂😂
هیچ وقت
حتی وقتی تو اوج خستگی چشمای مظلومشو میبینم حتی دلم نمیاد بخوام سرش داد بزنم
هیچی نگفتی 😐😐😐😐
خیلی زیاد پیش اومده مخصوصا که بچه دومم و حامله شدم خیلی عصبی شدم بعد از زایمانم هم حوصله ام کم شد امشب اخر شب پسرم ازم پرسید مامان دوسم داری؟دنیا رو سرم اوار شد یه لحضه از خودم متنفر شدم 😔😔
من خیلی خودم رو کنترل می کنم تا الان پسر بزرگم هم نزدم هر وقت از دستش خیلی عصبی شدم خودم رو زدم که الان متوجه شدم همین کار هم اشتباهه
حالم خیلی بده
امشب با شوهرم دعوام شد
باهاش لج کردم نرفتم پسرمو بغل کنم
به پسرم گفت مامانت مهربونیشو ثابت کرد
من جونم بالا اومد
چه سختیای کشیدم تا پسر به اینجا برسه
چقدر از خودم گذشتم
من همه کاری برا پسرم کردم
از بغلش گرفتم و بچمو از فاصله ده بیس سانتی پرت کردم رو تخت ک برم شیرش بدم
پسر از صدای بلند ما ترسید
دارم میمیرم عذاب وجدان ولی حرف شوهرم خیلی برام سنگین بود من نمیدونم دیگه چیکار کنم ک مامان مهربونی باشم
خودمو زدم اما بچمو نه اونم موقعی که خیلی خستم میکرد قبلا
وقتی بچمنزدیک بود بیوفته جای خطرناکی
از شدت عصبانیت خودمو زدم
بازم خداروشکر بخیر گذشت
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.