تجربه زایمان طبیعی ۲
از درد زیاد همه جارو چنگ مینداختم به مامائه گفتم اگه بچم به دنیا نمیاد این ۷سانت بیشتز نمیشه من میخوام دیگه برم برای سزارین گفت ن دیگه به دنیا میاد یکم تحمل کن خلاصه ساعت ۱۰ بود یه مامای دیگه اومد گفت از تخت بیا پایین یه ورزش بهت میگم اینو انجام بده اونو با درد زیاد انجام دادم اونم کمرم محکم گرفت فشار داد با همون خلاصه ۱۰ سانت شدم دردام شدیدتر و با فاصله خیلی کمتر شد ولی سر دخترم تو کانال زایمان گیر کرده بود در نمیومد موهاش و میدیدن ولی پایین تر نمیومد اخرش یکی دیگه از ماماها اومد بالا سرم مشت هاش رو گذاشتم رو شکمم و محکم رو به پایین فشار داد اون یکی ماما هم هم از پایین فشار می‌آورد تا دهانه واژنم باز تر بشه اما نمیشد چون من هربار دردم می‌گرفت دردام ۵ثانیه ای می‌شد تا بچه یکم پایین تر میومد من دردم دوباره می‌رفت بچه دوباره می‌رفت بالا اخرش پرینه رو برش زدن و با فشار های زیاد سر بچه اومد بیرون و دخترم به دنیا اومد دردم کلا رفت ولی بعدش بخیه هام خیلی درد میکرد و اینکه فشار دادن شکم بعد زایمان خیلی درد داره من نمیخوام از زایمان طبیعی بترسونمتون ولی اگه طاقت درد زیاد قبل زایمان ندارین حتما برید برای سزارین البته ک اونم درد های خودشو بعد زایمان داره ولی من درد خیلی بدی داشتم قبل زایمان هربار یادم میاد تنم میلرزه ولی بازم همین که دخترم صحیح و سالمه خداروشکر♥️

۱۹ پاسخ

کدوم بیمارستان رفتی

واییی چقدر من شبیه توام🫢 منم آستانه صبرم زیاد نیس🫠 و از اولم دلم میخواد طبیعی باشم

ویییی زایییدیییییی 😍😍😍😍

کدوم بیمارستان رفتی

خداروشکر تونستی ایناهم میگذره برای منم دعا کن انشالله بتونم

دقیقن زایمانت مثل من بوده

خداروشکر که به سلامتی نی نی به دنیا اومد.واسه منم دعا کن عزیزم.واسه شما اپیدورال هم انجان دادن یا نه؟

خدا بهت سلامتی بده عزیزم قدمش مبارک باشه براتون 🥰🌹

واقعا زایمان طبیعی بستگی به بدن فرد داره از هرکسی به کس دیگه خیلی متفاوت هست نمیشه نظر داد برای کسی

عزیز میشه از تجربت عکس بگیرم؟؟

از نظر شخصی من هزاران بار لعنت به زایمان طبیعی

عزیزم مبارکت باشه

دقیقاااا منم اینجوری درد کشیدم سر بچه نمیومد یه ورزش گفتن انجام بدم ولی بچه داشت بریچ میشد خیلی برش خوردم

خداحافظش کنه زیر سایه پدرو مادرش بزرگ بشه😘

خدا قوت شیرزن👍

خداروشکر که هم نی نی وخودتون سالم وسلامت هستید،مبارکتون باشه

😘😘😘😘😘

قدم نو رسیده مبارک قلبم

درد سزارین فقط بعدش هست که اونم با پمپ درد و شیاف قابل تحمله
طبیعی هم قبلش سخته هم بعدش

سوال های مرتبط

مامان ❤رز❤راحیل😍 مامان ❤رز❤راحیل😍 ۲ ماهگی
پارت چهارم ❤
خلاصه صبح شده من هنو درد نداشتم دوروز تو بیمارستان برام خیلی سخت بود ولی چاره نداشتم نزدیکا ظهرکه شد من دیدم خانمی اومد بهم گفت من هواتو دارم میام بهت سرمیزنم دوسه تا دانش جو آورد گذاشت بالا سرم با یه ماما بعد شروع کردن امپول فشار زدن اول دردام کم بودن تا دوساعتی بعد اومدن امپول فشار قوی زدن اونطوری کم کم دردام زیاد زیاد قابل تحمل نبودن بلندمیشدم ورزش میکردم
ولی نمیذاشتن همش. رو تخت دراز کشیدمو درد کشیدم
البته من چون کیست بارتولن داشتم موقع زور زدن برا زایمان سر بچه گیر میکرد تو دهانه رحمم یا واژنم هرچی سعی میکردم نمیومد... اخرش دکتر همون بیمارستان اومد بالا سرم گقت رو تخت دارید میکوشیدش ببریتش اتاق زایمان بردنم اونجا دوسه نفر افتادن رو شکمم که بچه سرش درومد و اومد دنیا این کیست لعنتی خیلی عذاب آور بود جلویی که من زایمان کنم شوهرم پول داده بود دکتر که بعد زایمان کیستمم تخلیه کنه حدود یه ساعت تو اتاق زایمان بودم رو دستگاه تا کیستمم تخلیه کردن و بخیه کردن خیلی بخیه نخوردم چون بچم ریز بود ولی تخلیه این کیست خیلی اذیتم کرد... به یاری خداوند دختر نازمو دیدم بردنم بخش و دراز کشیدنم رو تخت ولی مثل بقیه نمیتونستم تکون بخورم چون من هم کیست بود هم زایمان اینم داستان زایمان من
❤❤😘
مامان پناهم😍 مامان پناهم😍 ۴ ماهگی
ادامه تجربه زايمان طبیعی
دیگه گفتن از رو تخت بیا پایین ورزش کن مگه میتونستم بیام پایین از دردی ک داشتم حالا با اذیت رفتم پایین انقد درد داشتم نميتونستم همکاری کنم زیاد دیگه دوباره رفتم بالای تخت معاینه کردن هنوز ۸ سانت بودم انقد ک‌انگشت کردن ک شد ۱۰ سانت بهم گفتن زور بزن حالا نگه میتونستم زور بزنم نفس نداشتم همشونم دانشجو بودن بالا سرم یه دانشجو ی احمق اومد رو شکمم با دو تا مشتش شکممو فشار میداد من دیگه اون موقع داشتم حون میدادم زیر دستش از این ورم اون یکی دیگه هی انگشت میکرد واژنم تا بتونه بچه بیاد دیگه دیدن بچه نمیاد پایین و داره میمیره اومدن واژنمو برش زدن بعد یه رب بچم بدنیا اومد ولی گریه نمیکرد🥲 چون بهش فشار اومده بود تو کانال زايمان همم ک دانشجو ی شکممو فشار داده بود بچم اذیت شده بود ینی بچمو خدا دوباره بهم داد ‌‌‌‌... دیگه بدنیا ک اومد اومدن بخیه زدن بعد دوباره اومدن معاینه دیدن بخیه هام باز شده بدون اینکه بی حسی بزنن دوباره بخیه کردن ینی هر بخیه رو با گوشت و استخون حس کردم برشم خورده بودم زیااااد
مامان آریان مامان آریان ۳ ماهگی
تجربه زایمان من 😊
بعدش ک کمی انقباض شروع شد مامانم حراسون خودشو به من رسوند بعد اون هم مامای همراهم اومد وقتی دیدمش روحیه م واقعا عوض شد چون خیلی ترسیده بودم من هیچی با خودم بیمارستان نبرده بودم ن مدارک ن ساک 😅 بعدش انقباض هام بیشتر شد .
با اینکه ۴ سانت بودم ولی بچه بالا بود و باید با ورزش میکردم تا زودتر زایمان کنم . توی اوج درد منو ماما ورزش هارو انجام دادیم که خیلی کمک کرد به ۶ سانت ک رسیدم بی حسی خواستم ولی معاینه م کردن گفتن بچه بالاست هنوز ن
ورزش ها رو بیشتر کردم چون دیگه طاقت دردو نداشتم دوباره معاینه شدم خداروشکر بچه اومده بود پایین ، بی حسیو ساعت ۱۰ به من تزریق کردن سریع ماما منو خوابوند گفت فول شدی زور بزن . با دو سه تا زور ساعت ۱۰ و بیست دقیقه زایمان کردم بچه رو روی شکمم گذاشتن انگار دنیا رو به من دادن😍🥰 از دو جهت هم بخیه خوردم . دیگه درد نداشتم . من اون بعدازظهر بدون درد بودم نمیدونستم تا ۱۰ شب زایمان میکنم و تموم میشه 😅 توی ۴ ساعت زایمان کردم😅🥰
مامان محمد مامان محمد ۲ ماهگی
پارت ۳زایمان طبیعی
بعد آمپول دردا خیلی زیاد شد دردای خودم خیلی خوب و قابل تحمل بود میتونستم راحت ورزش کنم حرف بزنم ولی امپول زدن نتونستم ورزش کنم دیگه تا ۱۰:۵ فول شدم بردنم اتاق دیگه رو تخت مخصوص زایمان ده تا اسکات زدم رفتم رو تخت برش زدن اونم زیاد🥲 دو تا زور محکم زدم دکترمم به شکمم فشار میاورد همش که خیلیا میگن دردش زیاده ولی برای من قابل تحمل بود چیزه خاصی نبود که انقدر بزرگش میکردن بعدش پسر نازم بدنیا اومد گذاشتن رو شکمم وقتی سرش اومد بیرون دیدم بند ناف ی دور دور گردنش پیچیده ولی شل بود، همین که پسرم اومد بیرون همه دردا رفتن وقتی بچه تو کانال زایمان درد زیادی نیست بیشتر دردا که خیلی سخته متعلق به باز شدن دهانه رحمه دیگه دهانه که باز شد بچه اومد تو کانال زایمان همش احساس دسشویی و فشار میکنی تا اینکه درد داشته باشی اون موقع خود به خود دوست داری فقط زور بزنی ، بند ناف رو بریدن پسرمو گذاشتن تو سبد ی زور دیگه زدم جفت اومد بیرون با اینکه خیلیا بهم گفته بودن جفت سخت میاد بیرون همش باید زور بزنی دکترا هم به شکمت فشار میارن ولی برای من اینجوری نبود
مامان آلوچه 🍏🍓 مامان آلوچه 🍏🍓 ۲ ماهگی
از من به همه خانومای باردار یه نصیحت ❌❌❌❌
اونایی که میخواید طبیعی بیارید ، هر کاری میکنید بکنید فقط نزارید آمپول فشار بزنن بهتون که دردتون بگیره یا زودتر زایمان کنید
زایمان طبیعی خودش همینجوری کلی درد داره
آمپول فشار درد رو سه چهار برابر می‌کنه .
برا من زدن ، بی حسی هم زدن
ولی با وجود همه اونا جوری درد داشتم که حاضر بودم هم من بمیرم هم بچم
البته من قرار بود سزارین بشم ولی بخاطر فشار خونم که زیاد بود و روزی ۴ تا قرص می‌خوردم دکتر گفت برو طبیعی تا هر جا تونستی پیش میریم اگه فشارت بالا نرفت سزارین میکنیم که آخرش هم با وجود اینکه فشار خونم اوکی شد هر چه قدر التماس کردم نبردن سزارین .
خودم سالم ، بچه سالم ، مشکلی نبود به جز فشار خون که تو ۳۶ هفته زایمان کردم . اونم به زور و با آمپول فشار و بخاطر کلی بخیه خوردم .
تحمل درد از صبح تا شب ساعت هشت و چهل به دنیا اومد .
ولی راضی نبودم از طبیعی . چون هنوزم بخاطر بخیه هایی که خوردم نمیتونم بشینم .
مامان نازگل مامان نازگل ۱ ماهگی
دیگه بلاخره بستریم کردن یه امپول فشار زدن تو سرم ولی خیلی کندش کرده بودن ولی زود درش اوردن بعدش پرستار اومد گفت بگیر بخاب تا صب


دیگه من خابمم نبرد صب پرستار های دیگه اومدن یه امپول فشار ریختن تو سرمم ولی بازم دردم نبومد تا شب ک شد دوباره امپول فشار زدن پشرفت نکردم فقط دوسانت بودم


باز یه پرستار دیگه اومد بش گفتم خون ریزی کردم برام معاینه تحریکی انجام داد شدم دوسانت نیمی بعدش رفت یه پرستار دیگه اومد شیاف گذاشت برام


بعدش گفت ک بیاد پایین یه کمی قر بده تا بچه بیاد پایین

خلاصه یه کمی ورزش کردم نتونستم بیشتر ادامه بدم رفتم دراز کشیدم ولی خیلی فشار دسشویی اومده بود بم

دوباره دکترو صدا زدم گفتم خون ریزی شدید دارم اومد معاینه تحرکی کرد کیسع ابمو پاره کرد گفت امشب زایمان میکنی


بعدش دردام داشت شروع میشد اینقدر درد کشیدم تنها چیزی ک ارومم میکرد ذکر گفتن بود سوره انشقاق زیاد خوندم ولی دردام غیر قابل تحمل بود هی خدمو دلداری میدادم میگفتم چیزی نیس صبور باش بعدش هی بچه خودشو سفت میکرد فشار از کمرم به باسنم شروع میشد اینقدر شدید بود ک حس مدفوع داشتم


خلاصه دوباره اومدن معاینه ام کردن گفتن هشت سانتی وقت زاییدنته اینقدر خوشحال شدم ولی همش حس مدفوع داشتم زور میمومد اونجا خیلی شدید دکترا رفتن من ک درد داشتم حس مدفوع داشتم اونجا نتوستم کنترل کنم پرستار گفت مدفوع کن این نشانه زایمان ک بچه فشار میاره بعدش دکترو صدا زدم گفتم بیایید من دارم میمیرم اومدم بم گفت چن تا زور محکم بزن از پشت هی میگفت از پشت بزن میزدم ولی میگفت این کافی نیست باید زیاد بزنی وگرنه بچه خفه میشه اینجوری گفت زور هام بیشتر شد ک پایین وازنم برش زد همین این طرف هم اون طرف بعدش بچه رو بیرون کردن
مامان فسقلی🐰 مامان فسقلی🐰 ۴ ماهگی
پارت ۳ از تجربه زایمان طبیعی بیمارستان تخت جمشید
به واژنم آمپول زدن و بعدش بین واژن تا مقعد منو برش زدن من اصلا این برش رو احساس نکردم وقتی دکتر و پرستار ها شگم‌منو فشار میدادن خیلی درد زیادی بود وقتی دیدن من همکاری نمیکنم و زور نمیزنم ۲ نفر با دست هاشون خیلی محکم شکم منو فشار میدادن دیگه زورشون نرسید و دکتر بی هوشی که مرد بود اومد و با همکاری یکی از ماماها چند بار خیلی خیلی محکم شکم منو فشار دادن و نی نی کوچولو به دنیا اومد وقتی بچم به دنیا اومد و ساعت ۲۳:۱۵ دقیقه یود که زایمان کردم دیگه هیچ دردی نداشتم کلا درد هام رفته بود حتی وقتی دکترم داشت بخیه میزد نگاه میکردم اما بی حس بودم و اصلا احساس نمیکردم بعد از اینکه بخیه زدن تموم شد نی نی کوچولومو دادن بغلم تا بهش شیر بدم و بعدش بهم شام دادن آبمیوه دادن که بخورم خوردم بعد که منو بلند کردن لباسمو عوض کنم یه سرگیجه خیلی بدی داشتم که اصلا رو پاهام‌نمیتونستم وایسم دوباره بهم آبمیوه دادن و منو با ویلچر بردن بخش
مامان آیلین🩷 مامان آیلین🩷 ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
من از روز اول ک باردار شدم میگفتم باید طبیعی زایمان کنم و همونطور بود ک بچم سفالیک بود و لگنمم برای زایمان طبیعی خوب بود روز جمعه با درد از خواب بیدار شدم فهمیدم دردام مث دردای قبلا نیست زیر شکمم درد داشتم بیدار شدم رفتم دوش گرفتم وقتی از حموم اومدم بیرون ترشح خونی ازم اومد مطمئن شدم دیگه باید برم بیمارستان ساعت ۳بعدازظهر بود ک رفتم بیمارستان وقتی معاینه داخلی کردن گفتن دردت درد زایمان ولی فعلا دو سانت رحمت بازه برو بگرد راه برو دو ساعت دیگه بیا منم رفتم بعد دو ساعت ک اومدم هنوز دو سانت بودم و دردام شدیدتر میشدن فاصله بین دردام هم کم تر میشد ولی هربار معاینه میشدم فقط دو سانت بودم اخرش دیگه به گریه افتادم من درد شدید داشتم ولی اینا میگفتن ما با این دردا بستری نمی‌کنیم حداقل باید ۴یا۵سانت رحمت باز بشه ک بستریت کنیم خلاصه ساعت ۱۱ شب بود ک با درد زیاد رفتم واسه معاینه گفت تازه رحمت ۳ سانت باز شده گفت برو بگردم رفتم دو ساعت دیگه گشتم وقتی اومدم هنوزم سه سانت بود با درد های شدیدتر بلاخره ساعت ۳شب یکی از ماماها گفت من معاینه تحریکی میکنم تا ۳ سانتت حداقل یشه ۴سانت ک بستری بشی بعد معاینه تحریکی شدم ۴ سانت کیسه آبمم پاره کرد و لباس تنم کردم رفتم تو یکی از اتاق های زایمان از ساعت ۴تا ۶ صبح همون ۴سانت بودم بعد ساعت ۶با معاینه های تحریکی شدم ۷سانت دیگه از درد زیاد به هیچ جا بند نبودم اینقد حالم بد بود ن میتونستم بشینم ن پاشم ن دراز بکشم فقط همه جا رو چنگ مینداختم
مامان کنجد مامان کنجد روزهای ابتدایی تولد
.تجربه زایمان طبیعی پارت 3
دیگه جیغم میزدم و گفتن باید تو اون اوج درد تو حالت دستشویی زور میزدم وای زور زدن تو اون حالت اونم با انقباض 9 فینگر فراتر از تحمل آدم بود بعد 10دقیق گفتن بازم بخواب ببینیم سرش اومده یا نه که اصلا نیومد بود. به من گفتن برو حالت سجده و کمرتو تکون بده شاید اینجوری اومد اونم شاید 20دقیقه طول کشید و تقریبا 50دقیقه من تو این حالت بودم که گفتن تو دردا زور بزن قبل اون اجازه زور زدن نداشتم یه 5 دقیقه زور زدم سرش اومد تو کانال زایمان و انگاری دنیا رو بهم دادن انقباض ها واقعا دردش خیلی بیشتر از خوده زایمانه زایمان و خروج بچه حس سوزش و فشار داره و خیلی بهتر از انقباض هاست . بعد چند دقیقه زور سرش تقریبا اومد که با برش پرینه بچه به دنیا اومد و ساعت ودوازده بیست دقیقه به دنیا اومد . من ماساژ شکمی هم داشتم چون زیاد لخته خون تو رحمم بود که اونم مقداری اذییت کننده بود بخیه ام زیاد نبود ولی به دلیل اینکه من تا روز خود زایمان استفراغ داشتم و بدنم ضعیف بود و بدنم پروتئین کم داشت به جای 10دقیقه بخیه زدم یا ساعت یا شاید بیشتر شد هی بخیه میزد و سوزن هی خراب میشد .و من از اون روز از شدت درد بدون بالشت اصلا نمیتونم بشینم و بالشت دوناتی خریدم و رون و پاهامم چون چون یه ساعت برای بخیه و مابقی برای زایمان رو به بالا رو تخت بود از اون موقع عین ورزش کارا که میگیره عضله شون منم گرفته من تجربه دوم زایمانم بود ولی زایمان اولم خیلی راحت تر از الان بود .پس حتی تو یک نفر زایمان با دیگری متفاوته .
اگه سوال بود بعدا جواب میدم انشالله شما زایمان راحتی داشته باشید.
من از گاز هم استفاده کردم واقعا یا من دردهام زیاد بود یا اصلا تاثیرش رو متوجه نشدم .و بهم اجازه استفاده زیاد نمیدادن.