۵ پاسخ

دردش خیلی ترسناک بود ؟

چندهفته و چندروز بدنیا اومد؟
خب چرا همون اول تشخیص ندادن کانال تنگه تو از اول صبح درد کشیدی نمیشه اینطوری ک😐😐😐😐😐

ولي منم بشدت نگران كانال زايمانم بچه گير كنه سرش 😢

واااي نه سانت درد داشتي اخرم سزارين شدي الهي بگردم

منظور از کانال چی بوده؟

سوال های مرتبط

مامان نیکی✨️🐣 مامان نیکی✨️🐣 ۶ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی/پارت اول

من ۳۸ هفته و ۱ روز کیسه آبم یهو پاره شد ساعت ۹ شب بستری شدم با دهانه رحم ۱ سانت و بدون درد
همه ماماها و ماماهمراهم میگفتن تو تا یک روز دیگه(۲۴ساعت) هم زایمان نمیکنی چون نه درد داری نه دهانه رحمت باز شده
همون اول هم دکتر شیفت معاینه کرد لگن‌مو خیلی راضی بود گفت لگنت عالیه برا طبیعی
خلاصه بستری شدم اولش درد نداشتم ماماها میگفتن باید آمپول فشار بزنی تا دردات شروع بشه ولی بعد نیم ساعت دردام شروع شد در کمال تعجب هر ده دقیقه!در حد یک دقیقه درد داشتم
در عرض نیم ساعت دردام شد هر چهار/پنج دقیقه مامایی که امپول فشار آورد بزنه گفتم هر ۴ دقیقه درد دارم کلا منصرف شد آمپولو برگردوند.اینجا حدودا ساعت ۱ و ۲ شب بود
دیگه دردام همون ۴ دقیقه بود ولی هم شدتش بیشتر شده بود هم تایم بیشتری طول می‌کشید.دوباره معاینه شدم رسیده بودم به ۵ ۶سانت(کرک و پر کل بچه‌های شیفت ریخته بود)خیلی شدت دردام زیاد بود که درخواست بی‌دردی کردم ساعت ۳ شب
بی‌دردی از دست گرفتم و سرعت پیشرفتم بیشتر شد و تحمل دردام راحت‌تر
اینجا دیگه کم کم احساس فشار هم میکردم هرچی جلو رفتم درد نداشتم احساس فشارم بیشتر می‌شد ساعت یه ربع به چهار دوباره معاینه شدم و گفتن فولی!!!حالا هر وقت احساس فشار کردی زور بزن اگه خوب زور بزنی ده دقیقه‌ای بچه به دنیا میاد
و راس ساعت ۴ نی‌نی رو گذاشتن روی شکمم!
کلللل پروسه زایمان من از ۱سانت تا ۱۰ سانت ۷ساعت طول کشید چیزی حدود ۱۷ ساعت کمتر از اونی که همه انتظارشو داشتن :)))

پ.ن:تاپینگ بعدی راز موفقیت رو میگم!😁
مامان آیلین🩷 مامان آیلین🩷 ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی ۲
از درد زیاد همه جارو چنگ مینداختم به مامائه گفتم اگه بچم به دنیا نمیاد این ۷سانت بیشتز نمیشه من میخوام دیگه برم برای سزارین گفت ن دیگه به دنیا میاد یکم تحمل کن خلاصه ساعت ۱۰ بود یه مامای دیگه اومد گفت از تخت بیا پایین یه ورزش بهت میگم اینو انجام بده اونو با درد زیاد انجام دادم اونم کمرم محکم گرفت فشار داد با همون خلاصه ۱۰ سانت شدم دردام شدیدتر و با فاصله خیلی کمتر شد ولی سر دخترم تو کانال زایمان گیر کرده بود در نمیومد موهاش و میدیدن ولی پایین تر نمیومد اخرش یکی دیگه از ماماها اومد بالا سرم مشت هاش رو گذاشتم رو شکمم و محکم رو به پایین فشار داد اون یکی ماما هم هم از پایین فشار می‌آورد تا دهانه واژنم باز تر بشه اما نمیشد چون من هربار دردم می‌گرفت دردام ۵ثانیه ای می‌شد تا بچه یکم پایین تر میومد من دردم دوباره می‌رفت بچه دوباره می‌رفت بالا اخرش پرینه رو برش زدن و با فشار های زیاد سر بچه اومد بیرون و دخترم به دنیا اومد دردم کلا رفت ولی بعدش بخیه هام خیلی درد میکرد و اینکه فشار دادن شکم بعد زایمان خیلی درد داره من نمیخوام از زایمان طبیعی بترسونمتون ولی اگه طاقت درد زیاد قبل زایمان ندارین حتما برید برای سزارین البته ک اونم درد های خودشو بعد زایمان داره ولی من درد خیلی بدی داشتم قبل زایمان هربار یادم میاد تنم میلرزه ولی بازم همین که دخترم صحیح و سالمه خداروشکر♥️
مامان الین و آوین مامان الین و آوین ۳ ماهگی
مامان فندق.کوچولو مامان فندق.کوچولو ۵ ماهگی
#زایمان طبیعی ۲
من ساعت یک شب بستری شدم و درد هام با آمپول فشار شروع شد( که البته سرم هست ) ... من هیچ درد زایمانی نداشتم ودهانه رحم یک سانت بود و سر بچه به خاطر بزرگ بودن درست وارد کانال زایمان نشده بود ... تا صبح همه چی خوب بود بهم چند تا قرص دادن و چون کیسه آب سالم بود درد زیادی حس نمیکردم ... ساعت ۱۲ صبح پزشکم اومد و کیسه آبم پاره کرد و بهم گفت ۱۸ ساعت دیگه معلوم میشه طبیعی یا سزارین هستی اگه توی این زمان دهانه رحم ۴ سانت شد طبیعی و اگر نه که سزارین ... یکی از ماما ها بیمارستان بهم گفت اگه دوست دارم میتونه ماما همراهم شه و من هم قبول کردم ... و از اون موقع باهام ورزش های زایمان و کار کرد ، گل مغربی برام گذاشت که تا شب از یک سانت رسیدم دو نیم سانت ... چون من هیچ دردی از خودم نداشتم و همش کار آمپول فشار بود دوز دارو بردن بالا از دوز دارو رسید به ۲۴ قطره در ساعت هر ۵ دقیقه درد کل شکممو می‌گرفت و اصلا نمیتونستم بخوابم ... با کمک ماما حدود یک ساعت از ۹ تا ۱۰ شب خوابیدم ... از ده به بعد پاشدم دوباره به ورزش کردن ... یکی از ورزش ها که خیلی خوب بود مدل دسشویی ایرانی یا اسکات زیر دوش آب گرم بود که هم درد و کم می‌کرد و هم سر بچه یکم اومده بود پایین ... دیگه صبح شده بود حدود ساعت ۵ که باز معاینه کردن و شده بودم ۴ سانت اما دیواره رحم همچنان سفت بود. معاینه توی بیمارستان خیلی با معاینه مطب فرق داشت توی مطب پزشک با آرامش و آروم اینکارو میکنه اما تو بیمارستان ماما با وحشی گری این کارو میکنه تا دیواره رحم تحریک شه
مامان راستین مامان راستین ۲ ماهگی
کم کم سرم فشار رو شروع کردن و ماما ها خوشحال ازین ک ان اس تی داره انقباض نشون میده
و ب خیال خودشون تا شب میارنش دنیا
شنیدم بیشتر خانم های باردار تا س سانت شدن دهانه رحم اصلا درد ندارن
ولی من واقعا اذیت بودم این شکلی ک ب دو سانت ک رسیدم دیگ اصلا قابل کنترل نبود و همش کارم شده بود گریه و داد زدن ار درد اصلا تنفس عمیق هم ارومم نمیکرد
القای درد واقعا وحشتناک
از ی طرف ن ب فاز فعال رسیده بودم ک ماما همراهم بیاد پیشم ن تحمل درد رو داشتم
از ده صب که شروع کردن آمپول فشار ساعت یازده شب با درد زیاد و کلی معاینه تحریکی و اینا تازه شدم دو سانتی ک ب دو نزدیکه سه کامل نشده بودم
صدای دکتر از تو بخش اومد ک گفت میخوام تا سه چهار صب برسه ب سه چهار سانت پس دوز سرم زیاد کردن و درد من بی نهایت بیشتر شد
اما دهانه رحمم تا ساعت هشت نه صبح هم ب چهار نرسید
کلی معاینه کردن ب زور معاینه رسید ب چهار سانت
البته ساعت چهار و نیم عصر کیسه ابم سوراخ شده بود و نشتی داد بعدش
ساعت ده و نیم شب کامل ترکید برای همین بیشتر نگران بچه میشدم با دهانه رحمی ک باز نمیشد
مامان مرسانا مامان مرسانا ۵ ماهگی
دومین متن
بعد از ترکیدن آماده شدیم رفتیم بیمارستان بدون کوچکترین دردی که واقعا خودم میترسیدم هی دعا دعا میکردم که درد بیاد ولی اصلا انگار نه انگار تو طول مسیر ازم چند باری آب به اندازه زیاد ریخت تا برسم بیمارستان رسیدیم و بستریم کردن بیمارستان بهارلو تهران یه اتاق بردن که فقط خودم بودم آوردن بهم سرم وصل کردن و یه آمپول هم از کنار پام زدن و چند تا آمپول هم به سرم ساعت ۱۲:۳۰ بستری شدم تا ساعت ۱:۳۰ تو اتاق تنها حوصلم سر رفت هیچ دردی هم هنوز نیومده بود به ماما گفتم میشه مادرم بیاد حوصلم سر رفت رفت گفت مامانم اومد با آبمیوه و خرما که از قبل گفته بودم بگیرن بعد آروم آروم دردام شروع شد چون مادرم کنارم بود دیگه ماما نموند پیشم می‌رفت چند دقیقه یه بار میومد سر میزد بودن مامانم خیلی خوب بود تا دردام شدید شد ماما گفت برو به شکم و کمرت آب بگیر که این کار خیلی خوب بود درد رو کمتر میکرد با زیادشدن دردام چون از قبل درخواست اپیدورال کرده بودم معاینه کرد گفت فعلا ۳ سانتی باید تا ۵ برسی تا بگم دکتر بیاد بزنه با سختی و تحمل درد زیاد به ۵ رسیدم گفتم بگو بیاد دکتر بزنه که گفتن دکتر تو اتاق عمله گفتیم بیاد دوباره یک ساعت درد افتضاح کشیدم تا دکتر اومد معاینه کرد گفت ۷ سانتی دیگه نمی‌زنم خون ریزی داری شدید وضعیت بچه هم خوب نیست حالا بچه هم نیومده بود جلو هی موقع دردام گفتن زور بزن تا بچه رو بکشیم بیاریم جلو سخت بود ولی خدا کمک کرد از پسش بربیام حدود نیم ساعت تلاش کردن تا بچه رو بیارن جلو بعدش بچه اومد بیرون خدا رو شکر بعد از اومدن بچه تمام دردا تموم شد چون از زایمان قبلیم تا الان ۱۰ سال گذشته بود سر اون خیلی سخت شد و
مامان حانیه و علی مامان حانیه و علی ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی

سلام مامانا. من ۶/۵/۴زایمان کردم.
۳۹هفته و ۶روز و چون دردای خودم شروع نشد روز قبلش دکتر معاینه تحریکی کرد. یکم درد داشتم ولی هر چی به شب نزدیک میشد دردا کم میشد.
دیگه صبح ساعت نه و نیم بستری شدم و با آمپول فشار دردا شروع شد.
من زایمان دوم بود اولی هفت ساعت درد کشیدم تا بدنیا اومد ولی سر پسرم نه و نیم که سرم رو وصل کردن یواش یواش دردا شروع شد. ولی تقریبا همون ساعت اول کیسه آبم پاره شد. روند دردا خیلی خوب بود و چندتا آمپول زدن که متفاوت از زایمان اولم بود. خلاثه در کمال تعجب نزدیک دوازده دیدم احساس دفع دارم و ماما گفت که بچه داره میاد و دکترم رو صدا کرد.

برام جالب بود چون دردا نسبت به زایمان اولم بهتر بود و تا لحظه زایمان تایم بدون درد هم داشتم ولی زایمان اولم دیگه اون آخرا همش درد بود.
خلاصه روند دردا ها خوب و قابل تحمل بود و سعی کردم ورزش هم انجام بدم. ولی خوب چون سر بچه یکم بزرگ بود اون لحظه تولد خیلی سختم شد و خدا روشکر بچه سالم بدنیا اومد.
ان شاالله همگی به سلامتی زایمان کنید.