۴ پاسخ

عزیزم کاش رویی ازدواج مجددت بیشتر دقت میکردی از اولی یه پسر از دومی یه پسر شرایطت خیلی سخته به نظرم اگه شرایط زندگی کنارش به شدت برات سخته جدا شو مهریتو بگیر خونه جدا بگیر پسر اولتو اگه خانواده شوهر سابقت خوبن یا خود شوهرت پسرتو بهشون بده ولی مرتب بهش سر بزن یا بیارش پیش خودت این پسر دومت هم تا نمیدونم ۸ سالگی پیش خودته. اونم یکم بزرگتر شد اونم تحویل خانواده شوهرت بده مگه چقدر عمر میکنی خودتو پا سوز بچه ها میکنی مستقل شو برو سرکار پیشرفت کن اون وقت تونستی خواستی بچه هات بیار پیش خودت زندگی خیلی سخت شده. اصلا اصلا دوباره به ازدواج فکر نکن .من خواهرم جدا شده دوتا دختر داره ۳۲ سالشه ۲۶ سالش بود جدا شدد داخل اوج جونی که نیاز به شوهر داشت ازدواج نکرد مستقل شد کار کرد خونه خرید دختراش هم پیش خودشن با آقایی هم درارتباطه خانوادمون هم درجریانه خیلی هم اون آقا رو دوس دلره ولی خواهرم اصلا اصلا قصد ازدواج نداره میگه دیگه ازدواج نمیکنم تمام

بنظرم برو مهریه توهم کامل ازش بگیر همچین مردی بساز زندگی نیس

بنظرم‌ مهرتو بزار اجرا و حتما ازش بگیر و برو چون پسرت هرچی بزرگتر بشه اوضات بدتر میشه و غم و غصه ات واسه بچت بیشتر میشه انقدررررر این بچه باید حرف بشنوه و غصه بخوره تا به سنی برسه که ول کنه ازون خونه بره تازه اگه هوایی نشه تو سن کم ولت نکنه بره،پسرا بیشتر غرور دارن و نمیتوننن بشینن و حرف بخورن.به این فکر نکن که بمونی شاید درست بشه که نمیشه بدترم میشه

چقدر شرایط سختی داره

نمی‌دونم با مشاور صحبت کن و مشورت بگیر عزیزم
خدا کمکت کنه😓

سوال های مرتبط

مامان 👶araz مامان 👶araz ۱ سالگی
بازم شب شد و عذاب وجدان و هزار تا فکر و خیال...
پسرم یه مدته خیلییییی بد جیغ می‌کشه می‌دونم طبیعیه و تو این سن همشون این کار میکنن ولی من خر یه مدته خیلی عصبی شدم و نمیتونم خودمو کنترل کنم امشب خونه خواهر همسرم بودیم آراز انقد جیغ کشید که ما اصلا صدامون به هم نمی‌رسید یعنی انکار جیغ براش یه جور بازی شده نه که بگم گریه می‌کنه فقط جیغای بنفش منم یهو از کوره در رفتم و سرش داد زدم خدا منو بکشه با اون چشمای معصومش یجوری بغض کرد و به بقیه نگاه کرد اون لحظه خواستم بمیرم از دادی که سرش کشیدم بخدا نمیتونم خودمو کنترل کنم چیکار کنم چرا انقد زود از کوره در میرم آخه چه غلطی بکنم با این اعصاب لعنتیم هرکاری میکنم خودمو آروم کنم نفس عمیق میکشم هر کاری میکنم ولیییی تاثیری نداره روم الانم دارم از عذاب وجدان خفه میشم لعنت به من که انقد عصبی شدم
حاملگی خیلی سختی داشتم بعد اونم افسردگی بعد زایمان و یهو ام فتق پسرم پاره شد و عمل و هزار تا چیز دیگه از اونموقع به حدی اعصابم ضعیف شده که واقعا موندم از دست خودم چه کنم به نظرتون برم پیش مشاور تاثیری داره یا برم پیش روان پزشک؟؟؟؟
مامان ماهان مامان ماهان ۱۷ ماهگی
از قضا ماجراهای جذابِ منو پدرشوهرم؛
پدرشوهرم از اول همیشه میخواست از هر چیزی ک میخوره یا هر غذایی که سر سفره هست چند قاشقی هم به پسرم بده، از وقتی آقا پسر غذا خور شد هر طوری بود ی چند قاشقی میزاشت دهانش و منم هم حرص میخوردم که روی لباس بچه نریزه هم گاهی اون غذا برای بچه خوب نبود که البته هیچوقت گوش نمی‌داد و کار خودش رو می‌کرد. برای مثال همین عید نوروز خونه برادرشوهرم دعوت بودیم و منم ی لباس خونگی گرونم خریده بودم برای پسر پوشیدم، سر سفره هم روی پای خودم نشوندمش و پیشبند بستم و بهش غذایی که با خودم برده بودم دادم خورد؛ موقع جمع کردن سفره بچه رو دادم دست شوهرم و رفتم کمک کنم همون لحظه پدرشوهرم ی قاشق آبِ مرغ گذاشت دهان پسرم که نصفش ریخت روی لباسش، نگم چقدر حرص خوردم و به شوهرم غر زدم. حالا جدا از اون ماجرا امشب باز لباس نو پوشیده بودم تن پسرم و تا رفتیم شروع کرد با قاشق شربت آلبالو داد بهش لباسشم که سفید بود و با اینکه گفتم نده میریزه روی لباسش کثیف میشه باز اهمیت نداد و داد و ریخت. منم رفتم پسرمو بیارم همونجا گفتم بهش که بابا نذر داره هر بار لباس بچه منو کثیف کنه. آقا هم بهش برخورد دیگه به ما محل نزاشت و بنده بسیار خرسند شدم از حرفی ک زدم. ان شاءالله که بهش بربخوره دیگه این رفتارهای مضخرفش رو تکرار نکنه