۸ پاسخ

من وقای 4۰ بچه تموم شدرفتم حنابندان زنداداشم جاریم

عزیزم بعضی بچه شلوغی رو دوس دارم پسرمن وقتی تو خونه تنهاییم خیلی اذیتم میکنه ولی وقتی یه جمعی بری آنقدر راحت میشم فقط میشینه بغل من

فقط زهرمارت کیشه

اذیت میشی عزیزم

بنظرم عروسی جای شادی هستش ولی ختم اینا نبرن تو روحیه ش اثر میزاره

الهی گوشاش پنبه بزار دو ساعته تحمل کنین دوتامونم خب

مثل پسر من مرغ خونگی اصلا تاحالا تو جمعییت ده نفری نبوده البته خودمم ترجیحم اینه تا دوسالگی نبرم عروسی این جور جاها مثل ختم جاهای شلوغ

نری بهتره جفتتون اذیت میشید

سوال های مرتبط

مامان سامیار✨️ مامان سامیار✨️ ۶ ماهگی
انقدر که تو اون یه چند ماهاین بچه سختی کشیده هیچکس‌نکشیده اینکه از ۲۰ روزگی طمع به مادری تجربه کرد اینکه. پیش این مامان بزرگ دلسنگ بوده که عقیدش این بوده که بچه باید با گریه بزرگ شه هرچقدر بیشتر گریه کنه بعدا در برابر مشکلات مقاوم تره. اینکه میگه من پوشک عوض نمیکنم دستام خراب میشه
شوهر من یه بار ناهار میاد خونه میره شام میاد این بچه رو شوهرم طهر عوض میکرده تا ۱۲ شب. تو کثافت میمونده چون مادر بزرگ شدستاش خراب میهش چقدر تو گناه داری انقدر مظلومی که دلم نمیاد یه اخم بهت بکنم انقدر تو این وضعیت ردش کرده که کلا قیافش همینه به دلیل یدفعه گریه میکنه یدفعه بی دلیل زور میزنه هنوز طبق عادتای قبلنش
با اینکه کلا ۶ ماهشه ولی خیلی شختی کشیده. و بعضی وقتا میگم شاید من فرشته ای بودم که نجاتش بدم اینکه شوهرم که نه بی میل خودم ولی به هرحال با زور شاید حکمتی توش بوده
خوشحالم که کم کم داره باهام اوکی میشه وابستم میشه برعکس روزای اول که ازم میترسید و گریه میکرد بی دلیلم نبود خب من بلد نبودم قلشو نداشتم
ولی امیدوارم خدا همیشه کمکم کنه 😢