۶ پاسخ

ماشالله

باز دختر من صدای باباشو می‌شنوه فعال میشه اصلا مشخصه خیلی بابیه😤

آره از لگد زدن بچه خیلی تعجب میکنن😂😂
دیشب همسرم دستش روشکمم بود نصف شبی که شروع کرد لگد زدن قبل من همسرم بیدار شد چخبرته بچه یکم آروم تر الانه که شکم مامانتو پاره کنی😂
یکم ذوق کرد که برااولین بار تونست لگدشو حس کنه ولی بیشتر دلش گرفت ک هرسری اینجوری لگد میزنه خیلی اذیت میشی دردت میگیره🥲

به چندماهی گی لگدمیزنه

دستش درد نکنه اتفاقا منم موقع ک شوهرم شکمم نگاه میکنه بوس میکنه بچه آروم میگیره ولی امان از موقع که من تنهایی تو سکوت دراز بکیشم

منم وقتی به همسرم میگم دسستو بزار دیگ تکون نمیخوره😂

سوال های مرتبط

مامان نخودچی مامان نخودچی ۱ ماهگی
تاپیک از پوشک گرفتن دخترمو یادتونه
اصلا دستشویی کوچیکشو نمیگفت فقط مدفوعشو میگفت
سنشم یک سالو ده ماهه
خلاصه دو هفته گذشت ولی حتی یه بارم جیششو نمیگفت
پی پی داشت میومد دستشو میزاشت رو باسنش فقط
واسه دستشویی اومدنم اصلا مقاومت نمیکرد میگفتم جیش داری بدو بدو میومد
ولی خب دلانا خانوم روزی ۷.۸ بار شلوار کثیف میکرد که من دیگه اعصابم نکشید گفتم ول کن شاید زوده نمیتونه نگه داره بگه هر ۲۰ دقیقه نیم ساعت خودم میبردمش حالا داشت که جیش میکرد نداشتم ک‌پا میشد یکم دیگه تو شلوارش خرابکاری میکرد ..... دیگه پوشکش کردم گفتم سه چهار ماه دیگ باز امتحان کنم
فرداش ک‌پوشک کردم در کمال ناباوری گفت جیش بردمش دیدم‌ واقعا جیش کرد 😐 تا شبش پوشکش کردم هی ولی یه بارم دستشویی نکرد تو شلوارش هی خودش اومد گف جیش بردمش😑 من برگام ریخته بود 🤣🤣
دوروز پوشکش کردم دیدم هی میاد میگه نمیزاره پوشکش کنم دیگه ... خلاصه جالب بود پروسه از پوشک گرفتن
شیرم خودش یک سالو ۹ ماهگیش دیدم سه شبه بیدار نمیشه (هر شب یه بار پامیشد شیر (شیرخشک)میخورد)
بعد توجه کردم دیدم طول روزم اصلا سراغ شیرو نمیگیره وسیله های شیرشو کلا جمع کردم و الان دیگه شیرم نمیخوره 😍😍🤣🤣
مامان سه تا فسقلی مامان سه تا فسقلی هفته سی‌ودوم بارداری
سلام خوبین
از دیروز اعصابم خورده
رفتیم بیرون مادر شوهرمم اومد کلی غر زد وهمش گیر میداد فلان وسیلت کثیفه با اینکه تمیز بود
بعد شوهرم گفت ولش خودش انگار خیلی تمیزه دسشویشجو حمومش بومیده
مانتو بارداری تنم بود خیلی بلند بود ساپورت پام بود شوهرم اجازه داد در اومدم مادر شوهرم هم هی گیر میداد منم اهمیت ندادم
بعد اونجای که رفتیم اب داش ابشم تمیز بود
بچه هام بازی میکردن مادر شوهرم هی به بچه هام میگف فلانی ببین ساکت و تو اب نمیرن و... منم گفتم بچه ای که بازی و شیطنت کنه سالمه توخونه نمی تونن بازی کنن اینجا باید راحت باشن
بعد پسرم و دخترم باهم دعوا شون شد من چیزی نگفتم مادر شوهرم دخترم رو زد اول هیچی نگفتم دیدم دخترم لج کرد به خاطر کار مادر شوهرم بیشتر داداش رو میزد مادر شوهرم زد تو سر دخترم گفتم توکاری بهشون نداشته باش خودشون باهم کنار میان ولکن نبود باز زد تو سر دخترم اهر شوهرم داد زد سرش تا ول بچه ها کرد اعصابم خورد شده
همش میگم بزارمشون پیش این بچه هام رو هی میخواد بزنه خیلی اعصابم خورد شد
شوهرمم پشیمون شد اوردش ـ
عوض تشکرشه میکه چرا کتف وبال نگرفتی مرغ گرفتی خوشکه و فلان