۳ پاسخ

مادربزرگ و مامان من هی بچه سینمو نمیگیره از گرسنگی سیاه میشد میگفتن سینه خودتو بده الان همه رفتن قشنگ با بچه ام تنها میرسم به کاراش راحتم یا صبح ۷ میگفتن صبحونه بخور بیدارم میکردن بخدا من به خواب بیشتر از صبحونه نیاز دارم😂

خوبه ک آدم خوبه

من مامانم اومد حال الان مادرشوهر تورو داشت
س روز پیشم بود چهارمین روز گفتم دستت درد نکنه برو‌خانه‌خودتان کمک‌نمیخام

سوال های مرتبط

مامان شهراد👑❤️ مامان شهراد👑❤️ روزهای ابتدایی تولد
بچه ها یه چیزی بگم؟
من مامان بابام خیلی مهربونن
همین مهربونی زیادشون کم کم داره حرصیم میکنه،
اصلا نمیذارن من درست بچمو بغل کنم تا گریش در میاد سریع میگیرنش از من،
هی میگن بچه گریه کرد،
هی تا گریه میکنه به من میگن این فقط بغل ما رو میخواد🤣
مامانم تا گریه میکنه میگه بفرما تنها باشی چجوری میخوای ساکتش کنی،
الحق ولانصاف خیلی کمکمن ولی حرصم در میاد،
هی میخواد به من حس ناکافی بودن بده ،میگه این چه مدل عوض کردنه پس داد که،اونوقت خودش عوض میکنه پس میده میگه پیش میاد🤣
اگه موقع تعویض مای بیبی جیش کنه به من میگه باید سرعت عمل داشته باشی خب،بعد اگه خودش عوض کنه و جیش کنه همون موقع میگه ای جان قربونت برم جیش کن🤣🤣
مثلا بهش قطره دادم تو خستگی یادم رفته قطره چکونو بشورم،میاد میگه این وضع بچه داریتونه🤦🏻‍♀️
انگار هووی من شدن اصلا🤣🤣🤣🤣
موقع گریه بابام با مامان بحث میکنه میگه بده بغل من،مامانمم به بابام میگه تو بلد نیستی بده بغل من🤦🏻‍♀️