۱۱ پاسخ

دخترت چندسالشه عزیزم.چقد پیامت بغض داشت😭

ان شالله خدا کمکت کنه عزیزم غصه نخور 💙🫂

توکل بخدا. انشالله درست میشه

سعی کنین سکلات و بستنی و کاکائو ندین اینا انرژی رو بیشتر میکنه

دختر خودم بیشفعال هس جیگرم خونه از دستش روزی نیس گریه نکنم ولی هر وقت دست بردم بالا دعا کردم دختر تو هم اومد جلوم دعاش کردم خدای بچه های ما هم بزرگه

عزیزم💔💔
ان شالله که مشکلاتت حل بشه حال دختر گلت خوب بشه

خدای دخترت خیلی بزرگ شک نکن

ان‌شاءالله که خدا کمک خودت و دختر نازت کنه عزیزم
همچی را بسپر به خدا خودش ان‌شاءالله روزای خوبی برات پیش بیاد گلم

خدا بزرگه عزیزم😔عادت میکنی

دخترت چند سالشه ؟انشالله که این خونه براتون خوب باشه دخترتم عادت کنه به خونه جدید

عادت میکنه عزیزم

سوال های مرتبط

مامان دلنیا مامان دلنیا ۲ سالگی
توروخدا کمک دختر من خیلی آرومه از بچگی همینجور بوده خیلی خوب با بچه های دیگه بازی میکنه ها ولی چند تا از بچه های فامیل هستن بهش زور میگن یا میزننش همسن هم هستن دختر من اصلا نمیتونه از خودش دفاع کنه پدر مادرهای اونا هم چیزی نمیگن به بچه هاشون منم چندبار میتونن مگه دعوا کنم آخه شوهرمم قطع ارتباط نمیکنه خودش هم رودروایسی داره چیزی نمیگه ولی من نگران دخترمم ،از وقتی از اینا کتک خورده دیگه راحت نمیره سمت بچه ها بازی کنه میترسه از دور وایمیسه نگا میکنه رو بچم برچسب خجالتی و ترسو میزارن درصورتی که اصلا اینطور نیس طفلک چند شب پیش هم رفتیم خونه یکی از اقوام دخترم ی گوشه وایساده بود بچه اینا عین وحشیا رف موهای دخترمو کشید اونم چیری نگف دفعه دوم باز رف من بهش حرف زدم دفعه سوم باز رف کشید موهای بچمو شوهرم رف بی‌بیارتش یهو دخترم شروع کرد به جیغ کشیدن طفلک خشمشو اینطور خالی می‌کرد یک ربع جیغ گشید داشت از حال میرف خودمم دست و پام می‌لرزید به سختی آرومش کردیم فامیل هم نمیگن بچه های خودشون عین وحشیا تربیت شدن که میگن بجه تو تو خونه تنهاس بلد نیس با بچه های مردم بازی کنه ،ینی راضیم به دخترم یاد بدم در حد مرگ بگیره بزنتشون ولی بچم اینطور نیس دلش نمیا چی کنم من با اینا
مامان نیل ماه و نهال مامان نیل ماه و نهال ۲ سالگی
دیشب بدترین شب زندگیمو داشتم🥺برای اولین بار نیلماه تنبیه کردم از وقتی اومدیم خونه مامانم فقط گیر ۳پیچ افتاده گوشی میخواد همینمه ازش میگیرم شدیدا گریه میکنه ساعت ۳شب بود همچنان نمیداد دیگه امپر چسبوندم نینی هم ده بار خواب میکردم اون بیدار میکرد با گریه هاش هم یکی زدم رو گوشش هم بردمش تو حیاط گفتم میمونی اینجا تا گریه هات تموم شه البته اصلا نموند همینکه در باز کردم بابام از دستم گرفتش ولی انقد جیغ زد گلوش گرف میدونم ترسوندمش میدونم کارم اشتباه بود ولی بعدش اومد بغلم باز گف گوشی میخواد بخاطر عذاب وجدان بهش دادم تا پنج صب باز موند داش کارتون میدید اخرشم با گریه خوابید خونه خودمون اصلا اینطوری نیس ده بار منو بلند کرده نون پنیر میخوام نون ماست میخوام برنج خورش بده شیر موز بیار فقط و فقط ب این دلیل ک غذا بخوره من گوشیو بدم دستش خونه خودمون فقط یه تایم نیم ساعته غذا خوردن میموند دسش دادم باباش ببره خانه بازی ولی من امشبم اینجام باز بخواد اینطوری کنه نمیکشمممممم