۲ پاسخ

امان از کار بچه ها،همش حرص میدن،اونا زیاد حالیشون نیس،تاببینن یه کاری خنده داره هی تکرار میکنن،با ناراحتی بهش میگفتی ک کار زشتی بوده ک توذهنش بمونه

کنجکاوی بچه گانه

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی💙ضحی💗 مامان امیرعلی💙ضحی💗 ۵ سالگی
شاید خیلیا فک کنن تعریفه ولی واقعا دلم میسوزه و میگم کاش بچم اینجور نبود کاش غر غرو و بدجنس بود و بهونه گیر و بابت هرچی میشد گریه میکرد پسرم ازاول خيليیی صبور بود ینی نازنازی نبود گفتم خداروشکر اسباب بازی هاشو میداد بقیه و بقیه نمیدادن گفتم عیبی نداره دلسوز بود و هرگی بچش دعوا میکرد میرفت دفاع میکردازش و بقیه بی تفاوت بودن گفتم عیبی نداره الان شدتش بیشتر شده میخوره زمین درحدی ک کامل پاش چاک میخوره واینمیسه نگاکنم ازدیگران خيلي مواظبت میکنه و محبت‌ میکنه طوری ک خودش لطمه میبینه اعداد رو ازدوسالگی بلد بود خيليیی باهوش بردمش تست هوش ،جمع و تفریق و ضرب رو بلده از میلیارد رد کرده واقعا بلد نیستم البت تا۴ رقمی خودش بلده و جمع و تفریق ساده رو بلده حروف رو تاحدی بلده شهرمون امکانات اونجوری نداره بچه رو پرورش بدم میگم کاش یه بچه نق نقو بهونه گیر و باضریب هوشی پایین و بدجنس داشتم ک ب فکر هیچ بچه ای نبود اما ......نمیدونم چیکار کنم ببرم مشاوره بابت دلسوزی بیش از حدش واقعا اعصابم خرد میشه
مامان گل پسر مامان گل پسر ۵ سالگی
سلام خانما خوبین خیلی حالم بده حالم گرفتس تورخدا بیان بگین چ کار کنمپسرم یه دوست داره همسن خودش همسایمونن بعد پسرم همیشه عشق فوتبال همش دوست داره فوتبال بازی کنه .چشم گوشش کلا بستس تااینکه این دوستش میاد باهم بازی میکنن پسره همش میگ بریم تو تختت پسرم میگ بیا فوتبال اون فوتبال دوست نداره یکی دوبار تو تخت شک کردم بهشون نزاشتم برن تواتاق بازی کنن تا پسره میومد میگف بریم تواتاق درهم ببندیم من نمیزاشتم امروز خودم زدم ب خواب ببینم چ میکنن امدن گوشی بردن ازخودشو عکس گرفتن پسرم رمز گوشی بلد نیس فقط دوربین روصفحع هست امد گف مامان گوشی باز کن تو نبین من شک کردم گوشی باز کردم رفتم تو گالری دیدم پسره شلوارش دراورد واینکه پش هم دیدن میگن امپول بازی .خیلی حالم بد شد امروز سه نفر بودن یکی دیگ هم پیشش بود خیلی حالم بده پسرم کلی دعوا کردم اونا انداختم بیرون پسرم کلی گریه ک ب بابام نگو میکشم .من قصدپ این ب باباش بگم ولی ن جلو خودش خیلی حالم بده چ کارکنم زنگ مامان پسره میزنم میگ کمال سنشون داشتن امپول بازی میکردن ولی باباش میگم خودمم دعولش میکنم .