سلام خوبین
لطفا خواهش میکنم هر کس پیام من رو میبینه جواب بده
من ۲۲ سالمه سه تا بچه دارم بچه هام ۵ و ۲سال و ۶ ماه و بچه کوچیکم ۹ ماهشه
یعنی ۹ ماهه زایمان کردم همیشه افسردگی رو حس میگردم ولی الان خیلی خیلی شدید شده یعنی روی تمام زندگیم اثر گذاشته رفت و آمد دیگه با کسی نمیکنم بچه هامو جایی نمیرم فقط از خونه خودم میرم خونه پدرم که اگر اهر روز نرم اونجا تو خونه دق میکنم اصلا خونه خودمون دوست ندارم اگر تنها باشم خونه با بچه ها دق میکنم دائما استرس و دلشوره خیلی خیلی زیاد دارم روی مریضی بچه ها خیلی حساس شدم و میترسم و خودمو اینطوری قانع میکنم که پیش کسی نرم و کسی پیش من نیاد حتی بچه هامو پارک نمیبرم که یه وقت مریض نشن آخه من داخل زندگی خیلی تنهام یه شوهر دارم که اصلا بهم اهمیت نمیده و کمکم نمیکنه اصلا و مدام بهم دروغ میگه در کل کلا درحال استرس و دلشوره و نگرانی ام همش احساس میکنم می‌خواد یه اتفاق میفته نمی‌دونم چیکار کنم واقعا دیگه زندگی کردن برام سخت شده دلم حتی مرگ می‌خواد تا ذهنم خاموش بشه و به آرامش برسم مدام بچه هامو داخل خواب و بیداری چک میکنم که یه وقت زبونم لال تب نداشته باشن یعنی به معنی واقعی مغزم به مشکل خورده نمی‌دونم چیکار کنم کمکم کنید لطفااااااااااا

۹ پاسخ

واقعا درکت نمیکنم حالتومیفهمم ولی اینکه واسه مردی که بهت اهمیت نمیده مدام بهت دروغ میگه ادم۴تابچه میاره😐

مسولیت ۳تا بچه بدون کمک واقعا سخته،شوهرت کمک حالت نیست درک نمیکنه،خوب با مادر و خواهرت رفت و آمد کن بذار کمکت کنن

سلام عزیزم اول بگم بهت خییییییلی خوبه یه مامان ۲۲ساله ۳تا بچه داره خودتو قوی کن دیگه کار از کار گذشته عوضش بزرگ بشن بدش عشق میکنی هم سنت با بچها خوبه تم باهاشون دوست میشی خیلی خوبه
دیگه هم ب چیزای منفی فکر نکن
ک چرا و.....این حرفا دیگه تموم شده .
ببین عزیزم من پسرمو اوج کرونا بدنیا اومد ک تم خودم گرفتم هم پسرم بدشم افسرده شدم فک کن تا ۲سال ۱درصد از خونه میخواستم برم بیرون دستکش باید دستم میکردم انقد الکل میزدم کله دستام زخم میشد
الان ک فکر میکنم میگم دور از جونه شما وای چقد احمق بودم انقد خودمو عذاب دادم
گذشت ولی عمرم و نابود کردم موهامو سفید کردم ....
ماسک ...الکل...ژل...دیگه داغون شده بودم
مریضم شدیم
ول کن خودتو رها کن مگه قراره چند سال عمر کنیم انقد عذاب بکشیم
کونه لغه شوهر بد لذت ببر همین و بس

آزمایش خون بده شاید کمبود ویتامین داری
روی اعصاب تاثیر میزاره
بعدهم اینکه خداروشکر خدا بهت بچه سالم داده
ان شالله کوچیکه بشه دو سالش دیگه سختی هات تمام میشه
الان چون بچه نه ماهه داری اذیتی

تنها راه نجاتت مراجعه به روانشناس و روانپزشکه

سلام عزیزم سنت کمه خب سه تا زایمان یه نفر بهت نگفت تند تند نیار
یه چکاب خیلی کامل برو احتمال بالا بدنت کمبود شدید داره
اول بدنتو چک کن اگه مشکلی نداشتی برو پیش روانپزشک

سلام لعنت به افسردگی که همه هستی منوازم گرفت الانم الهی شکرخیلی بهترشدم ولی آثارش خیلی عذاب آوربرام مثلااینقدرصورتم پیروشکسته شده توآینه نگا خودم میکنم عکسای قبلم نگامیکنم دلم خیلی به حال خودم میسوزه شبانه روزفکرم اینه صورتم برگرده به قبل همش فکرخوردن داروهای چاقیم

عزیزم آخه سنی نداری و مسئولیت سه تا بچه قد و نیم قد افتاده گردنت، حق داری سخته، برو پیش مشاور ان شاالله حالت بهتر بشه

جلوی آیینه وایسا تو آیینه به خودت بگو تا کی میخوای دنبال ناجی باشی ناجی تو خودتی
اینو من بهت میگم چون زمانی دخترم دنیا اومد افسردگی شدید گرفتم
همینکارو کردم مثل معجزه بود برام

سوال های مرتبط

مامان نرگس مامان نرگس ۵ سالگی
سلام..مامانا اعصابم خیلی خرده..دخترم به حرفم گوش نمیده..ما خونه یکی از فامیل ها هیئت بودیم سه شب بود که ما دو شبش رو رفتیم..از قبل به دخترم کلی حرف زدم که جای بازی نیس و اروم باش و اینا..روز اول که رفتیم با بقیه بچه ها افتادن بهم.. سروصدا کردن.. منم همش بهش تذکر دادم.. اخر سرم یه کاره رفت به صاحب خونه گفت شکلات ندارید؟؟ من خیلیی خجالت کشبدم.. چون ظرف شکلات هم که اورد جلوش به جاش ادامس برداشت..برگشتیم خونه گفتم اگر قراره این کارهارو کنی فردا شب نمیریم.. و بستنی و پارک هم فعلا خبری نیس.. شب دوم نرفتیم...امشب هم که رفتیم دوباره افتاد به بچه ها یهو وسط عزاداری با صدای بلتد بچه هارو صدا زد..منم عصبانیشدم رفتم تو اتاق بهش گفتم اینجوری قول دادی و پاشو بریم و اینا.. گفت نه بمونیم.. منم دستش رو یکم فشار دادم گفتم اصلا برای چی با بزرگتر از خودت و پسرا بازی میکنی.. خیلی اعصایم خرد شده.. واقعا انگار دارم با دیوار حرف میزنم.. خسته شدم ازبس حرف میزنم و تذکر میدم اونم کار خودش رو میکنه...اینم بگما..تو اون جمع فقط من داشتم به بچم تذکر میدادم...یکی از مادرا که داشت کمک میکرد و بجه اش زیاد صدا میداد اصلا عین خیالش نبود.. حالا همش عذاب وجدان دارم که من چرا دخترم رو همش دعوا میکنم اینجور جاها..