سلام..مامانا اعصابم خیلی خرده..دخترم به حرفم گوش نمیده..ما خونه یکی از فامیل ها هیئت بودیم سه شب بود که ما دو شبش رو رفتیم..از قبل به دخترم کلی حرف زدم که جای بازی نیس و اروم باش و اینا..روز اول که رفتیم با بقیه بچه ها افتادن بهم.. سروصدا کردن.. منم همش بهش تذکر دادم.. اخر سرم یه کاره رفت به صاحب خونه گفت شکلات ندارید؟؟ من خیلیی خجالت کشبدم.. چون ظرف شکلات هم که اورد جلوش به جاش ادامس برداشت..برگشتیم خونه گفتم اگر قراره این کارهارو کنی فردا شب نمیریم.. و بستنی و پارک هم فعلا خبری نیس.. شب دوم نرفتیم...امشب هم که رفتیم دوباره افتاد به بچه ها یهو وسط عزاداری با صدای بلتد بچه هارو صدا زد..منم عصبانیشدم رفتم تو اتاق بهش گفتم اینجوری قول دادی و پاشو بریم و اینا.. گفت نه بمونیم.. منم دستش رو یکم فشار دادم گفتم اصلا برای چی با بزرگتر از خودت و پسرا بازی میکنی.. خیلی اعصایم خرد شده.. واقعا انگار دارم با دیوار حرف میزنم.. خسته شدم ازبس حرف میزنم و تذکر میدم اونم کار خودش رو میکنه...اینم بگما..تو اون جمع فقط من داشتم به بچم تذکر میدادم...یکی از مادرا که داشت کمک میکرد و بجه اش زیاد صدا میداد اصلا عین خیالش نبود.. حالا همش عذاب وجدان دارم که من چرا دخترم رو همش دعوا میکنم اینجور جاها..

۱۱ پاسخ

بچست انقد بش تذکر نده همون یبار اینجوری کرد نهایت دیگ نمیرفتین تا متوجه بشه جریمه شده

عزیزم اگر قراره دعواش کنی پس بهتره نبریش این جور جاها که حساسی‌......اون بچه س ا اقتضای بچگیشه

دقیقامثل دخترمنه اصلن بیرون که میره انگار یه ادم دیگه هست ،ایقدکه من باهاش حرف میزنم ایقد که من بهش تذکر میدم خودم خسته شدم چن شبه اصلن نمیرم جای ازبس اذیتم داره ،

سلام دخترمنم اصلا خرفمو گوش نمیده خواهر بعصی وقتاازحرص میخوام سکته کنم.فکرمیکردم‌فقط دخترمنه که حرف گوش نمیده

دیروز رفتیم اردو باغ ناژوان پسرم لباس شلوارشو درآورد یه شورت بزرگ پوشیده بود بهش می گفتم بپوش نمیزاشت خودمم بپوشونم یکم که توراه اومدیم سوار اتوبوس بشیم دستشافشار دادم بعدم دیگه تو اتوبوس یه نشگون محکم بهش گرفتم بهشم گفتم پیش من نیا بشین رفت پیش مادرم نشست اما است زنا گفتم پیش من نیا بشین

مشکل ار شماست
بچه بازی بکنه مگه چی میشه
اتفاقا اینجور جاها باید بازی کنه نه که بهش سخت یگذره
هیچ بچه ای نیست بهش بگی بازی نکن بگه چشم

عزیزم زندگی و واسه خودت و دخترت سخت کردی
بچه است دلش هوس شکلات کرده نباید باهاش دعوا کنی
آرام بهش بگو دفعه دیگه شکلات خواستی بگو خودم برات میخرم
در مورد بازی خوب طبیعی همه ی بچه ها دوست دارن بازی کنن
اگه تحمل نداری بهتره تواین مراسمات نری
اون بچه درکی از رفتار شما نداره
فقط دوست داره با بقیه خودش و سرگرم کنه اصلا دنبال اذیت کردن شما نیست هدفش سرگرم شدن همین

به نطر من دخترت اصلا مقصر نیست خوب بگه شکلات بده اصلا زشت نیست و اصلا کار بدی نکرده

حالا نه اینکه ففط مراسم

کلا دختر منم اینجوری شده
دقیقا منم زیاد تذکر میدم
از اینکه بیخیال باشم توی جمع خیلی بدم میاد
ولی واقعا همینجوری شده
قشنگ بادقت گوش میده بعد کار خودشو میکنه

احساس میکنم شما از جای دیگه عصبانی بودی سر بچه تلافی کردی .بچه کوچیکه دیگه اتفاقا اینجور مراسما خیلی خوبه صدای بچه ها باشه .جایی که همه پیرزن بود باید ترسید

منم اینجوریم متاسفانه دخترکم اصلا حرف گوش نمیده

سوال های مرتبط

مامان امیر محمد مامان امیر محمد ۵ سالگی
بیاید بگید چکار کنم وپسرم دندون های بالاییش چعار تاش خراب شده بود بعد یکبار با صورت افتاد شکست بعد چند روز یکبار عفونت میکردورم کلی اریت میشد بردیم دکتر گفت این با بیهوشی هم درست کنیم با کوچیکترین ضربه میشکنن فقط بکشید که اذیت نشه عفونت نکنه بیشتر از دوسال گذشته
حالا میره پیش دبستانی چها شنبه گفت به معلمم بگو من چند روز نمیام مریضم منم گفتم نه نمیشه اینجوری بگی باید بری با دوستات.بازی کنی کاردستی درست کنی دسگه هیچی نگفت دیروز دوباره رفتم دنبالش گفت من چند روز نمیرم گفتم چرا گفت همه بچه ها دندون دارن من ندارم انقدر گریه کرد و ناراحت بود کلی گفتم تو داری بزرگ میشی دندون های سفید و خوشگل درمیاری ساکت میشد باز شروع میکرد به معلمش مه گفتم گفت منم دقت میکنم انگار ناراخته گفتم شاید عادت نکرده زود بیدار میشه کسل
گفت میگم بخندید دندون هاتون و ببینم اینم نمیخندیده خیلی خودم ناراحت شدم معلمش گفت من سرکلاس درمورد دندون توضیح میدم که مال همه میفته دوباره درمیاد امابازم ناراحنم حتی الان که دارم مینویسم گریه میکنم دلم نمیخواد بچم ناراحت باشه دندون داداشمم اینجور بود کشیدن خب درمیاد حداقل ۷. ۸ سالگی
به نظرتون راهی هست زود تر دربیاد چکار کنم بچم حساس شده
مامان رادیـن🧿💙 مامان رادیـن🧿💙 ۵ سالگی
سلام دوستان بنظرتون حق دارم اعصابم خورد باشه یا نعععع😤😏







ما نزدیک 5 ماهی میشه آمدیم خونه جدید بعد دختر همسایه بالایی مون ( همسن رادین هست) بعد دو،سه ماه آمد گفت میشه با رادین بازی کنم یا نهععع بعد رادین گفت نه من نمیخام باهاش بازی کنم حالا چند هفته ای میشه میان باهم بازی میکنن ولی اصلن مراعات نمیکنه دختر همسایه‌ مون از ساعت ۱۲ میاد تا ۲ بعد ساعت ۲بهش میگم برو خونتون دیگه هم همسرم از سرکار میاد هم میخایم غذا بخوریم بحرف نمیکنه باید چند بار بهش بگم مامانش هم اینقدر بیخیال فقط بلده صداش بزنه دلوین نمیکنه بهش بگه دلوین بیا خونه دیگه ساعت ۲ ظهره تو این هفته هر روز داره میاد اول ها که می آمد اینطوری نبود الان پرو شدع دختر همسایه مون
خلاصه بعد کلی که پسرم بهش میگه برو خونتون می‌ره باز بعدازظهر میاد 😩 چند ساعتی هست😤😐 باز همین چند شب میبینم ساعت ۱۰ و نیم میاد با رادین باز می‌کنه تا ساعت ۱۱ موندم ببخشید این مادرش عقل نداره جلو دخترش رو بگیره اصلن به حرف مامانش هم گوش نمی‌ده باید با کتک ببرتش خونه ولی وقتایی باباش هست ( بعدازظهر ها به حرف پدرش گوش میده) حالا میاد اشکالی نداره ولی بهش میگم برو ساعت ۲ بابا رادین میخاد بیاد دیگه گوش نمی‌ده خیلی پروو هست بنظرتون چیکار کنم ؟؟؟؟🫠 مشکلی نداره میاد بازی میکنه ولی نه دیگه ساعت ۲ ظهر نمیره خونشون و ساعت ۱۰ و نیم شب میاد