۸ پاسخ

تو منی .یا من تو هستم

سندروم پیش ازقاعدگی هست طبیعیه .اکثرا همینطورن ماه پیش من دلم میخاست بکشمش 😂😂
خداروشکراین ماه آروم بودم ترکش نداشتم 😂😂

امزوزم بهش گفتم‌دیگه سمت نیا برو طلاقم بده. تو اتاق من نیا برو تو اتاق آرمان بخواب😂😂

من پریودم از س شنبه تا الان فک کنم‌۴.۵ بار پریدم بهش‌ بدبخت تا ۱۲شب میمونه سرکار. ک چشم‌تو چشم نشیم😂😂😂😂

همه خانما همینن

منم همینم ، استرسم هم خیلی زیاد میشه تو این دوران

اکثر خانومها همینن منم هستم اصلا دلم نمیخواد حتی بفکر جدایی هم میفتم 😁

همه همینن،حالا استثنا هست،خب هورمونا میریزه بهم معلومه اعصابی نمیمونه

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۵ سالگی
مامانا تو گوگل علائم بی اختیاری مدفوع رو سرچ کردم یکیش یبوست هستش که دختر من ماهلین از ۶ ماهگی درگیرش بوده تا الان شاید یع دو سه هفته ایه که بهتر شده دلی دفع مزاجش دیر به دیر مثلا یهو تا ۳ روز مدفوع نمی کنه اینجوری همیشه ی خدا درگیر یبوستش بودم الانم که درگیر پی پی نگفتنش بعد الان سرچ کردم تو گوگل میگه یوی از علائم بی اختیاری مدفوع یبوسته ولی نمی دونم چرا تو کتم نمیره آخه وقتی یبوست باشن و سفت باشه یا چند روز می پی نکرده باشن چه جوری میشه بی اختیاری مدفوع 🤔واقعا برام سواله الان تو نی نی سایت رو باز کردم تجربه ی اونایی که بجه هاشون بی اختیاری مدفوع داشتن رو بخونم که نت ضعیفه برام باز نمیشه ولی همون سطح اولشو دیدم تو سوالات یکی نوشته بود بچم یبوست داشت بی اختیاری مدفوع داشت دکتر دارو داد خوب شد انشالله منم بعد از جابه جایی حتما دخترمو دکتر می برم واقعا خیلی نگران مدرسه رفتنشم واقعا خیلی جایی هم پیش کسی نمی تونم بزارمش بعد اینکه اگه واقعا مشکل داشته باشه و دارو بخوره دیگه بعدش می تونه بهم اعلام‌کنه ؟🤔کسی تجربه ای در این زمینه ها تو بچش یا اطرافیان داشته منو راهنمایی کنه ؟؟با توجه به اینکه حتی یه بارم بهم نگفته پی پی دارم
مامان مهتا مامان مهتا ۵ سالگی
مامانا حال روحیم خیلی خرابه بااینکه دخترم به شدت اذیت می‌کنه توخوذدن خوابیدن حتی به لحظه براخودش بازی نمیکنه دایم چسبیده به من یاباباش برا بازی و بیرون اصلا بدون من جایی نمی‌مونه حتی با باباش وحتی یه دقیقه وقت بزاخودم ندارم شوهرم خسته شده میگه بفرست مهد باید بره پیش یک میگه اونجا بازی می‌کنه خسته شدم دایم میگه بازی کنین اما من و دخترم تاحالا اصلا ازهمه جدانبودیم حتی برا یه روز چون کسی رو نداشتم دایم نوخونه بامن بود همه جا حالا می‌دونم مهتا بدون من مهد نمی‌مونه منم بدون اون تو خونه نمیتونم بمونم بااینکه به شدت خستم امافکراینکه از دو بعداز ظهر تاهفت نیست وبایدتوخونه بدون اون باشم نمیتونم تحمل کنم هیچ‌چیزی لذتی ندارن بدون اون نه ببرون نه خوردن تنهایی حتی به بستنی نمی‌دونم چه مرگمه به شوهرم میگم نمیتونم بفرستم مهد تحمل کنم دوتایی خسته ایم فقط ترخدا شعارندید سال دیگه بایدبغرستی اجباره خودم می‌دونم این حال لعنتی وچه کنم